برو تاپیک آخرم خلاصه زندگیمو بخون میفهمی
حالا اینجا هم میگم
نامزدم مشکل اعصاب داشت بد دل بود/بد دهن بود/ اختلاف اقتصادی داشتیم/اختلاف مالی داشتیم/اختلاف فرهنگی داشتیم/
من حق نداشتم پامو از خونه بزارم بیرون
حمله میکرد سمتم /یبار میخواست دستمو بشکونه /یبارم گلومو گرفته بود میخواد خفم کنه که هر دوبارشم خودم آرومش کردم . خلاصه اینکه دوران نامزدیم برام عذاب بودش
و اینکه الان 18 سالمه و خیلی خوشبختم و دانشجوی حقوقم شناسنامه سفید هم گرفتم چون بکا.رت داشتم