اونوقت امروز ز زدم به مادرشوهرم میگم میگه دیگه به من نگو خب من چی کنم وقتی به حرف من گوش نمیده حالا چی میشه مگه تو جوابشو پس ندی میگه مگه من دل نداشتم منم دیربه دیر میرفتم خب توام اخلاق شوهرتو میدونی باهاش راه بیا گفتم اگه دخترای خودتونم بودن همینجوری میگفتی میگه خب آخه چی بگم
من خیلی جواب پس میدم اون هیچ وقت نمیگفت طلاق همیشه من میگفتم ولی ایندفعه بددهنی که کرد منم هرچی از دهنم دراومد پشت خانوادش گفتم اونم گفتش باشه طلاقتو میدم بچه رو هم ازت میگیرم حالا الان حرف نمیزنیم لج کرده تو خونه غذا نمیخوره