قبلن هم تاپیک زدم
از تماس های بیش اندازه مادر همسرم خستم خیلی خسته، بخدا هنوز غذا از حلقمون نرفته پایین تماس میگیره، خوابیم تماس میگیره، به من زنگ نمیزنه به همسرم زنگ میزنه ولی بخدا دیگه آرامش ندارم از همه چی میپرسه،به همه چی کار داره، اینقد هم قبلن اذیتم کرده که حد نداره
اینقد تماس میگیره که دیگه موضوع ندارن واس صحبت، از گرونی میگن، اخه هر شب آدم از گرونی نمیگه که اونم هر دفعه نیم ساعت فقط از گرونی میگن، بخدا سرم پر از صدای مادر شوهرمه
هزار بار هم به شوهرم گفتم ولی حقیقتا بی فایده بوده