به اندازه ی کافی اعصابم خورد بود خودم ، دیشب با مشت زدم تو دیوار از حرص ناخنام شکست...
من دیگه تحمل این همه فشار روانی زندگی را ندارم
دارم روانی میشم از این زندگی نکبت بار
دیگه از زن بودن خودم حالم به هم میخوره
انقدر باید این چیزا رو تحمل کنیم
همش حرص میخورم چرا نتونستم بودام دنبالش بگیرمش 😤😤😤