از کدوم ویژگی مادرت خیلی بدت میاد/خوشت میاد؟

عاشق مادرمم ویزگی بدی نداره

مامانم فراش بشم ولی گاهی جلو بقیه ضایم میکنه عیبی نداره 😊

از مهربونی زیادش 

ولی از این که تو سرما پنجره رو باز میذاره بدم میاد اخه خیلی زود گرمش میشه

مادرم تموم دنیامه امیدم زندگیم رفیقمه همه کسمه...عاشقشم کل فامیل واسش جون میدن از بس خانووووم ومهربون...الهی درد بلاش بخوره وسط قلبم

از اینکه شاده همیشه وقتش پره به روزه کلی دوست و آشنا داره با شرایط راحت کنار میاد و اهل افسردگی و اینا نیست و برای خودش یه اعتقاداتی داره مهم نیست کجاست و بقیه چی میگن سر اعتقاد خودش هست خیلی خوشم میاد

از اینکه گذشت زیادی داره خصوصا برا خانوادش و میخواد هر جور سده همه رو از خودش راضی نگه داره و مارو هم گاهی مجبور میکنه به میل بقیه رفتار کنیم و اگر خلافش باشه هی عذاب وجدان میده بهمون خوشم نمیاد

از چشام میفهمه چمه چه مشکلی دارم

مادر من رفیقم بود کار اشتباه میکردم قایمکی بهم تذکر میداد منو میکشید یه گوشه با حرفاش خجالتم میداد. لباسامو مادرم انتخاب میکرد خیلی به روز بود. باهم بیرون میرفتیم خوش میگذروندیم. همیشه میگفت مونا فلان لباس مد شده تو تن دخترا میبینم بریم بخرم برات. بخاطر من باهمه میجنگید. وقتی رفت فهمیدم چیو از دست دادم فهمیدم مامانم یه حرفایی رو میشنیده اما به من نمیگفته ناراحت بشم

حرف نمیزنه مشکلشو نمیگه یهو فوران میکنه اصلا بلد نیس اروم حرف بزنه

تازه به منم زنگ نمیزنه اصلا🙄

مامانم حقیقتش خودش ذاتا مهربون وخیلی خانومه احترام همه را داره منو دوستداره هوای بچهام شوهرم داره باتمام عروساش خوبه همشون یه جور دوستداره مثلا اگه یکی از عروساش بخواد چیزی به اون یکی بگه میگه دخترام شما همتون خواهرین باید همه دور هم باشیم بنیاد خونواده مون محکم باشه نباید خونواده از هم بپاشه بخدا عدوسامون خیلی خیلی مامانم میخان 

مامانم خیلی خیلی زیاد تو خونه پای بچه ها وایمیسته، بزرگ شدیم هنوز خوراکی میده دستمون. از مهربونیشه و عاشقشم ولی خب اینطوری خیلی به خودش فشار میاد، از پا میفته. یا اصلا حاضر نیست کمک بگیره تو کارای خونه از بچه ها. من ترجیح میدادم بیشتر مراقب خودش و سلامتی ش باشه.

در مورد مسائل دخترونه و زنونه هم هیچ وقت از بچگی با من راحت نبود، یه حیای بیخود، من دوست ندارم با دخترم اینطور باشم در آینده.