نه بابا هیچ کلاسی شرکت نکردم اکثرا خاطره هایی که اینجا میزارنو میخونم تجربه هاشون رو یادم میمونه یه کتاب هم هست برای بارداری تا زایمان و بده زایمانه اونم میخونم ولی دلیل اصلی استرس نداشتنم اینا نیست همیشه بقیه خیلی چیزارو بزرگ میکنن و به ادم میگن مثلن خیلی ببخشید من از شب عروسیم هراس داشتم اونجور که شنیده بودم یه چیز خیلی گنده یه درده خیلی بد برای خودم ساخته بودم اما واقن چیزی نبوده که بخاطرش بخام شوهرم و خودم رو ازیت کنم برای همین هرکس راجب زایمان طبیعی هم بد میگه من اصن استرس نمیگیرم یا حتی ترس به دلم نمیاد همیشه هم وقتی پری میشدم تا بیمارستان میکشید کارم از درد واسه همین اصن واسم مهم نیست درد زایمان طبیعی و از اولش به خودم این امیدو دادم که میتونم اونقد گفتم که حتی اگه الان بخام بگم ن طبیعی میترسم مغزم این حرفو قبول نمیکنه و ارامش داره اما برعکس متنفرم از سزارین اصن دوست ندارم شکمم رو برش بزنن ردش میمونه اما طبیعی بخیه هم بخوری چون نازک بوده برش و مث سزارین عمیق نبوده ردش میره تازه بهتر از قبلم میشی فقد من یه دونه مشکلم بیمارستانه که فلن صارم رو انتخاب کردم و شنبه نوبت دارم پیش کرم نیا که تعریفشو میکنن!
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
