سلام
عزیزان
امشب حالم خیلی بده
میخوام با شما درد دل کنم تا شاید کمی سبک شم
از خدا گله دارم
این روزاااا روزی صد بار میگم خدااا بسه خدایا درد بسه چرا برادرم باید عذاب بکشه به چه جرمی ؟؟؟؟
خدایا ۴۵ سال کمه برای درد برای رنج برای ثانیه ثانیه زندیگش درد کشیدن
خدایا تو که نمی خوای شفاش بدی حداقل دردش زیاد نکن این زندگی چی داره براش به جز درددد
مامانم یه فرشته اس ۴۵ سال خم به ابرو نیاورد خسته نشد نا مهربون نشد دکترا بهش گفتن این خیلی خیلی عمر داشته باشه ۱۵ سال بیشتر عمر نداره نمی تونی نگه داریش تو خونه باید بره بهزیستی
ولی قبول نکرد گفت تا هر موقع که زنده باشم پرستاریش میکنم اینقدر خوب بهش رسیدی مامان فرشته ام که به این سن رسوندیش با اینکه که میدونستی چقدر سخت چقدر صبر میخواد چقدر دل میخواد که از تمام آزادی هات تو این دنیای کفتی بزنی برای پسر ی که هم از لحاظ ذهنی کاملا عقب افتادس و هم از لحاظ جسمی
مادرم آب شد پیر شد مریض شد از لحاظ روحی خیلی حال احوال بدی داره و با جسم پیرش با دستای لرزونش تا پای جونش از پسرش پرستاری میکنه جیگرم کباب برای مامانم که پیر شد تو این دنیا نتونست یه مسافرت بره یه بیرون بدون استرس بره ارزو به دل موندم که مامانم یه روز بیاد خونم
اخ اخ دلم برای برادر بیگناهم که جرمی به جز پاکی نداره ثانیه ثانیه زندیگش با درد گره خورده و روز به روز بدتر از دیروز نه زبان نالیدن از درد و گله کردن از خدااا داره اصلا نمیدونه خدایی وجود داره شایدم فکر میکنه خدای اون مادرش هست
خدایااا بس نیست خدایا التماست میکنم بسه
دوستان ببخشید تاپیک من پر از گله و شکایت بود ولی من اخه میتونستم به کی بگم این حرف هااا😔
التماستون میکنم عاجزانه در خواست دارم دعااا کنید برا ی همه بیمارهااا برای برادر من هم دعا کنید🙏🏻