<a href="https://www.ninisite.com/discussion/topic/5472649/%D8%A7%D9%93%D8%AF%D9%85">آدم

maaaryam7

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/11

تعداد پست: 16517

چون_بدی_دیدن#

باید بدی دیدنشونو سر بقیه خالی کنن؟

برای رسیدن ب حاجت دلم ی صلوات مهمونم میکنی

1399/09/08

|

20:06

سارا(مامان_امیر_پرهام)1

عضویت: 1388/06/25

تعداد پست: 92073

چون ماموریت خودشون فراموش کردن و اون مهربانی و انسانیت است

👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊

1399/09/08

|

20:06

عضویت: 1399/06/22

تعداد پست: 33023

باید بدی دیدنشونو سر بقیه خالی کنن؟

ن ولی یاد میگیرن/

من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/

1399/09/08

|

20:07

maaaryam7

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/11

تعداد پست: 16517

چون عادت کردن ب زخمی کردن..

واقعا بعضیا از ادمیت فقط اسمشو دارن

برای رسیدن ب حاجت دلم ی صلوات مهمونم میکنی

1399/09/08

|

20:07

عضویت: 1397/07/15

تعداد پست: 45275

چون_بدی_دیدن#

جونم تو حرف بزن من فقط بخونم ❤

‌محال است باران هدیه بدهی دست خودت خیس نشود.......

1399/09/08

|

20:08

عضویت: 1399/06/22

تعداد پست: 33023

جونم تو حرف بزن من فقط بخونم ❤

میدونسی بری دق میکنم؟/

من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/

1399/09/08

|

20:09

عضویت: 1399/06/22

تعداد پست: 33023

جونم تو حرف بزن من فقط بخونم ❤

میدونسی با این حال ناخوشم فقط اومدم ک این روزای اخر بودنتو ب مغز خستم اکسیژنع بودنتو برسونم؟/

من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/

1399/09/08

|

20:11

عضویت: 1397/07/15

تعداد پست: 45275

میدونسی با این حال ناخوشم فقط اومدم ک این روزای اخر بودنتو ب مغزم خستم اکسیژنع بودنتو برسونم؟/

الهی فدات بشم من

ببخش

دعا کن بتونم برگردم کنارت ❤

‌محال است باران هدیه بدهی دست خودت خیس نشود.......

1399/09/08

|

20:13

عضویت: 1397/07/15

تعداد پست: 45275

میدونسی بری دق میکنم؟/

خدا نکنه 😔😔😔

‌محال است باران هدیه بدهی دست خودت خیس نشود.......

1399/09/08

|

20:13

عضویت: 1399/06/22

تعداد پست: 33023

الهی فدات بشم من ببخش دعا کن بتونم برگردم کنارت ❤

میشع بگم نری ؟/

من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/

1399/09/08

|

20:14

عضویت: 1397/07/15

تعداد پست: 45275

میشع بگم نری ؟/

بیا اونور ❤

‌محال است باران هدیه بدهی دست خودت خیس نشود.......

1399/09/08

|

20:14