الان بعد چهار ماه من دیگه سر این دورکاری ها اصلا ندیدمش.
تا اینکه الان دو شبه پشت هم خواب عجیبی ازش میبینم.
سه شب پیش خواب دیدم رفتم خونه قدیممون که من توش بدنیا اومدم و انگار تاریک و سرده، من میرم تو آشپزخونه و یکدفعه اونو دیدم پای سینک آشپزخونه سخت مشغول بشور بساب ظرف های خونواده ماست. سینک ها هم تا خرخره پر ظرف و کثیفی هست. انگار ناراحت بود و تند تند میشست، یه لحظه سرش رو بالا گرفت دیدم چشمهاش که در واقعیت قهوه ای هست، تو خواب آبی خیلی روشن بود! من پشتم کردم بهش از آشپزخونه بیرون رفتم....
فردا شبش هم خواب دیدم دقیقا تو همون خونه هستم اما انگار زمان برای ۳۴ ۳۵ سال پیش اون خونه است، باز اون دوست سابق رو دیدم تمام اتاق خواب و آمدهای خانواده من رو ریخته داره مرتب میکنه، با غم و سختی...
همه خونه شلوغ و کثیف بود و اون رو زمین نشسته بود تند تند تمیز میکرد...
من به ندرت خواب میبینم. کابوس که شکر خدا اصلااااا نمیبینم مگر چند سالی یکبار.الان فکرم مشغول این خوابهای عجیب و اعصاب خرد کنه...
کسی تعبیر خواب بلده بچه ها؟؟؟