رفتیم مغازه بابام گفت تو برو خرید کن بیا من تو ماشین منتظرتم رفتم وسایلارو خریدم یه ماشین پژو دیگم بود در ماشینو باز کردم پریدم داخل یه پسر نوجوون بود فقد نمیدونم چجوری درماشینو باز کردمو خودمو رسوندم ب ماشین بابام خریداهم جا موند دیگ بابامر رفت وسایل رو اورد از ماشین اون بنده خدا😁
خیلی این تاپیک ها تکراری شده بنظرم😐
اقا ی مدت ی داستان ترسناک شدع بود و همع ما ینی خونوادم میترسیدیم چون واس نزدیکامون ی اتفاق واقعی و خیلی ترسناک افتاد زن پسرعمم تعریف میکرد ک بعد اون اتفاق اون شب ما رفتیم خونه و داتم راجب جن و اینا مطلب میخوندم میگف شوهرم خاب بود و من کنارش مشغول خوندن مطلب بودم ک سهو ی صدایی اومد میگف کپ کردم باز میگف بیخیالی زدم شرو کردم ب مطلب خوندن ک بعد چند دیقه حس کردم انگار ی سایه افتاد رو کمد میگفت دیگ هنگ بودم و سرمو برگردوندم ک دیدم یکی با موهای خیلی گندع و اینا وایستادع میگفتم تموم بدنم لرز گرفته بود میخواستم بلند داد بزنم یهو یکی دست برد تو موهاش و گفت مادر من جیش دارم😂😂😂
کلاس یازدهم بودم
داشتم کنفرانس زیست میدادم
میخواستم بگم هنگام برخورد دست به جسم داغ دست خود را عقب می کشیم
گفتم دستمون را به عقبمون میکشیم😩😩
من توجمع رسمی به مهمونامون گفتم مال همدیگه رونخورید هرکی مال خودشوبخوره
وای مهمونا منفجرشدن😂😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
