ما یه خونه داشتیم فروختیم وواسه یه سال وقت گرفتیم تا زمینمونو بسازیم
اتفاق واسه چند ماه پیشه
خونمون تقریبا تموم شده بود وداشتن کابینت میزدن شوهرم با کارگرا بود منم از اونیکی خونه واسشون نهار وچایی میاوردم ما پراید نقره ای داشتیم روزقبل شوهرم گفت هواگرمه میخوام کچل کنم😑 منم بدجورمخالف کچل کرنش بودم🥴
حالامن داشتم نهار میاوردم دیدم ماشین جلو دره رفتم جلو چون شیشه های ماشینمون دودی بود دیدم یکی توشه وتاس کامل 🤧هی کوبیدم به شیشه،هی داد زدم توچرا کچل کردی تومیدونی من بدم میاد 😟🙁هی داد میزدم میکوبیدم به شیشه ماشین😩.ماشین دقیقا چسبیده بود به دره حیاط
آقا چشمتون روز بد نبینه شیشه رو داد پایین دیدم شوهرم نبوده 😖😖😫😫مرده حالت تمسخرآمیز نگام کرد سرشو تاسف بار تکون داد😫😭 .منم انقد حالم بد شد با مشت میکوبیدم به در باز کنید دررررررررو کلید داشتما دستم میلرزید نتونستم درو باز کنم😭😭😭😭😭😭😭