2777
2789

الان یک دفعه ای گریم دراومد یاد بارداریم افتادم کلی فامیلاشودعوت میکرد من اذیت میشدم کمکم نمی‌کرد یادمه یه بار دعوامون شد هشت ماهه باردار بودم بادسته کلید منو زد شکمم درد اومد تاصبح گریه کردم بچه تو شکمم می‌لرزید یه بار نیومد آرومم کنه آبی بهم بده اصلا الان مردای مهربونو میبینم حالم بد میشه یه سریال ترکی بود جانو صنم من کلا عاشق پسره شده بودم نه بخاطر قیافش بخاطر اینکه خیلی محبت میکرد به دختره خیلی احترام می‌گذاشت بهش

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

محل سگش نده انگار وجود نداره 

من اصلا سمتش نمیرم خیلی سردم نسبت بهش بهم میگه تو حتما باکسی هستی سمتم نمیای منم بیخیالم بذار هر جور دوست داره فکر کنه وقتی هیچ محبتی نداره حالا اگه دوست دخترش بودم کوه محبت بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792