عشقم ازم دوره ارومی منم همدان جور نمیشد همو ببینیم هیچ یا من نمیتونستم برم بیرون یا اون نمیتونست بیاد برا همین نمیشد تا روز کنکور من ک رفتم بیرون اونم امد واییییییییی ک خیلیییییییییییی حس باحالی بود من با هیچ پسری تا اون وقت با هیچچچچچچچ پسر غریبه ای رو در رو نشوده بودم الانم میگم ی جوری میشما اصلا از استرس وترس همه بدنمک بندری میرفت دستام میلرزید وایییی یاد ان روز میوفتم دوست دارم اب بشم هییییی
جوری ک با فامیلای خودمونم پسراش راحت نمیتونم حرف بزنم مگه کوچیک در این حد خجالتی ام ولی با این نه بعد رفتنش میگفتم برگرد قول میدم استرس نگیرم انقده میخندید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
