2777
2789
عنوان

داستان زندگی +عکس

393 بازدید | 20 پست

راستش فامیل خیلی دور بودیم وقتی خیلی کوچیک بودم منو دیده بود دیگه همدیگه رو ندیده بودیم تا من شد تقریبا ۲۰ خورده ای سال یه روز داشتم از یه جای رد میشدم که به هم برخورد کردیم از اونجا جرقه زده شد تا اینکه یه ده روز گذشت برای عروسی خواهرش ما رو دعوت کردن ،وقتی رفتم دیدم اومدجلو واحوال پرسی واینا بعد توی باغ که رفتیم داعم میومد سر میز ما وایمیستاد ولی من باورم نمیشد که شاید بخواد ،خلاصه عروسی تموم شد ،تا اینکه یه روز به ما زنگ زدن که بیایید بریم یه جا دور هم باشیم ماهم رفتیم راستش من ازاین اقا پسر خجالت میکشیدم و زیاد بهش مخل نمیدادم اون روزم به خوبی وخوشی گذشت تااین که شد عروسی پسر خاله من وباز این خانواده دعوت بودن اونجا که رفتیم خواهر پسر به مامانم گفت میشه دخترتون وبدید به پسر ما واینا راستش مامانم چیزی نگفت چون پسر خاله ام خواستگارم بود مامانم زیاد برای اینا راضی نبود ولی در کل چیزی هم نگفت تا این که ما دیگه این خانواده رو ندیدیم ولی اونا تقریبا بیشتر مواقعه از ما احوال پرسی واینا میکردن تا اینکه یه سال گذشت و کار من با پسر خاله ام جور نشد حالا دیگه مامانم برای این یکی زاضی بود.

عکس نمیشه گذاش

کسی که طرز فکرش با شما متفاوت است، دشمنت نیست، فقط انسان دیگریست . 🌱💚🌈 توضیح دادن نشانه ضعفه. شما هروقت سعی میکنید چیزی رو بیشتر توضیح بدید، بیشتر ضعیفید. پس قدرت در اینه که راجع به هیچ چیز، هیچ توضیحی ندید، هیچوقت.😊 دوستان:😂😂منظور مهران مدیری این نبود ک موقع تبادل نظر برای همدیگه توضیح ندین. منظورش این بود ک اگ یه راهی رو انتخاب کردی و مطمئن بودی درسته و دیگران همش میخواستن منصرفت کنن، بهشون توضیح نده.تو راه خودتو برو، اونا نتیجه رو میبینن، و میفهمن ک تو انتخاب درستی داشتی

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تا این که جور شدوما باز هم باهم رفتیم خانوادگی بیرون اونجا همه کار میکرد این اقا ولی دیگه مامانش خواستگاری نکرد حتی اخر شب که میخواستیم بیاییم خونه دیدیم که چقدر ناراحته ،مامان پسر هم به مامانم گفت حالا ما یه سر میاییم خونتون اینا ولی نمیدونم چی شد که نیومدن، دوباره از اول هر روز مامانش به مامانم پیلم میداد یک سال هرروز به خدا به حدی که مامانم میگه نمیدونم چرا نمیگه خود این اقا پسر چند وقت پیش منو فالو کرد اما من قبول نکردم ،الان خواستگار دارم نمیدونم چیکار کنم هر روز خواهرش بهم پیام میده میان میرن ولی خواستگاری نمیکنه مثلا میگه بیایید بریم بیرون میرم ولی دیگه هیچی نمگه موندم به خدا چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید اگر جاییش ونفهمیدید وناخوانا بود ببخشید اخه اصلا نمیفهمم دازم چه طوری تایپ میکنم 

تا این که جور شدوما باز هم باهم رفتیم خانوادگی بیرون اونجا همه کار میکرد این اقا ولی دیگه مامانش خوا ...

عزیز دلم تا الان اگه حرفی نزدن بهتره بهش فکر نکنی و به خواستگارای جدیدت فکر کنی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز