2777
2789

راستش فامیل خیلی دور بودیم وقتی خیلی کوچیک بودم منو دیده بود دیگه همدیگه رو ندیده بودیم تا من شد تقریبا ۲۰ خورده ای سال یه روز داشتم از یه جای رد میشدم که به هم برخورد کردیم از اونجا جرقه زده شد تا اینکه یه ده روز گذشت برای عروسی خواهرش ما رو دعوت کردن ،وقتی رفتم دیدم اومدجلو واحوال پرسی واینا بعد توی باغ که رفتیم داعم میومد سر میز ما وایمیستاد ولی من باورم نمیشد که شاید بخواد ،خلاصه عروسی تموم شد ،تا اینکه یه روز به ما زنگ زدن که بیایید بریم یه جا دور هم باشیم ماهم رفتیم راستش من ازاین اقا پسر خجالت میکشیدم و زیاد بهش مخل نمیدادم اون روزم به خوبی وخوشی گذشت تااین که شد عروسی پسر خاله من وباز این خانواده دعوت بودن اونجا که رفتیم خواهر پسر به مامانم گفت میشه دخترتون وبدید به پسر ما واینا راستش مامانم چیزی نگفت چون پسر خاله ام خواستگارم بود مامانم زیاد برای اینا راضی نبود ولی در کل چیزی هم نگفت تا این که ما دیگه این خانواده رو ندیدیم ولی اونا تقریبا بیشتر مواقعه از ما احوال پرسی واینا میکردن تا اینکه یه سال گذشت و کار من با پسر خاله ام جور نشد حالا دیگه مامانم برای این یکی زاضی بود.

https://www.ninisite.com/discussion/topic/5455972/چله-زیارت-عاشورامیاین توی چله شرکت کنید و 

من لیلام مامان وروجکی که به خاطر دخترش اینجاس میخام یاد بگیرم چطوری تربیت و بزرگش کنم 😊اگه نظری داری راهنمایم کن دوست خوبم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تا این که جور شدوما باز هم باهم رفتیم خانوادگی بیرون اونجا همه کار میکرد این اقا ولی دیگه مامانش خواستگاری نکرد حتی اخر شب که میخواستیم بیاییم خونه دیدیم که چقدر ناراحته ،مامان پسر هم به مامانم گفت حالا ما یه سر میاییم خونتون اینا ولی نمیدونم چی شد که نیومدن، دوباره از اول هر روز مامانش به مامانم پیلم میداد یک سال هرروز به خدا به حدی که مامانم میگه نمیدونم چرا نمیگه خود این اقا پسر چند وقت پیش منو فالو کرد اما من قبول نکردم ،الان خواستگار دارم نمیدونم چیکار کنم هر روز خواهرش بهم پیام میده میان میرن ولی خواستگاری نمیکنه مثلا میگه بیایید بریم بیرون میرم ولی دیگه هیچی نمگه موندم به خدا چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید اگر جاییش ونفهمیدید وناخوانا بود ببخشید اخه اصلا نمیفهمم دازم چه طوری تایپ میکنم 

مثلا مامانش میشینه کنارم میگه عزیزم میخوایم بیاییم تو روببریم جلوی مامان بابام یا یه روز رفتیم بیرون این اقا نبود جلوی بابای من صد بار زنگ زد که بیا ما اومدیم تو هم بیا اصلا یه کارای میکنه میگم الان میگه ولی دیگه میره تا ....خدا داند نمیدونم چیکار کنم از دستش کافیه پسره ببینه یه جا وایسادم دقیقا میاد کتارم وایمیسته 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز