گفتم تو نگران اشکای من نباش من از پس خودم برمیام
من توسری خور نیستم
گفت میبینیم همه از اول تو سری خور نبودن مجبورشدن تحمل کنن
گفتم نه من مجبور نیستم
گفت اره همه هم همینو میگفتن بعدش هیچ کاری نتونستن بکنن.حالا میبینی دوبار داد و بیداد کنم میفهمی
گفتم تو نگران نباش من هزارتا کار میکنم
منت درست رفتار کردنت رو سر من میذاری
فکر کردی منت گذاشتن داره
بعدش رفت دسشویی
منم دیگه بهش محل ندادم
همیشه همینه تا بحث میکنیم هزارتا منت میذاره اره من باهات درست حرف میزنم شوهرای مردم فلانن.اینجوری ان
همیشه هم من رفتم منت کشی
خسته شدم دیگه
به نظرتون من مقصرم؟
الانم اومدیم رو تخت کاری بهم نداریم...