میگن برای آیندت باید بجنگی، میگن برای چیزی که میخوای باید بجنگی، میگن باید در برابر ضربات سخت زندگی دَووم بیاری، ای کاش این جنگ ها تن به تن بود، واقعی بود، ای کاش شمشیر به دست بودیم.⚔️
توی نبردای واقعی جِسما میمیرن،زخم میشن.
یا اینه که میمیری، یا اینه که زنده میمونی، یااینه که شکست میخوری، یا این که پیروز میشی.
ای کاش میشد جنگ ها واقعی بود ، شمشیر در مقابل شمشیر ، اسلحه در مقابل اسلحه!
اما این جنگ هایی که هرروز برای ما اتفاق میوفتن ، قلب مقابل قلب💔، مغز مقابل مغز🧠، عقل واحساس مقابل عقل و احساس ، وجدان مقابل وجدان، قرار میگیرن.
و هرروز یه تیکشون کَنده میشه، فرسوده میشه، لِه میشه،میشکنه، توی این جنگ هایی که هیچوقت به چشم نمیان، مرگ های تدریجیِ زیادی اتفاق میوفته🖤
توی این جنگ های نامرئی ، هرثانیه، آدم های زیادی میمیرن، آدم های زیادی متلاشی میشن، اما هیچوقت کسی مُردن اونارو نمیبینه.
چرا؟!
چون اونا درحالی که مُردن، هنوز دارن نفس میکشن، هنوز غذامیخورن، وهنوز دارن ادامه میدن...
واین مُرده های متحرک هرروز به سنِ این مدله جدیدشان اضافه میشه، تاکید میکنم،⭕ این نوع مرگ ها، جلوی چشمان کسی اتفاق نمی افتد⭕
دیروز در قبرستان بودمو داشتم سرخاک عزیزی فاتحه میخواندم، یه نفر اومد کنار دستم نشستو شروع کرد به فاتحه خواندن ، یه نگاهی بهش انداختم ، مثه این بود که تازه از یکی از جنگ های نامرئی برگشته بود ، مشخص بود اولبخنده بر روی لبانش برای همیشه مُرده بود، چشمانش دیگر برق نمیزد، فکر کنم اوهم مُرده بود ....بهش زیر لب گفتم: ❗به جمع ما خوش اومدی❗... (آره)!
به سادگی میتوان تشخیص داد باقی مانده ها واز دست رفته هارا.
مثلا موقع باران🌧️، یکی چشمانش رامیبندد😌وسرش رابالا میگیرد تا قطره های باران ، بر روی صورتش برقصند ودستانش را بلند میکند و قطرات باران را با انگشتانش لمس میکند ، تا کویره دست هایش را التیام بخشد.
/
ولی دیگری بدون هیچ توجهی به باران ، فقط راه میرود وبه جلو خیره میشود 🚶♀️و باریدن و نباریدنه باران برایش چندان اهمیتی ندارد ، فقط باران ، باعث میشود که خاطراتش نَم بکشند و اورا عذاب دهند .
میتوان به پاییز اشاره کرد،
بعضی ها باشوق ، لباس هایشان را بارنگ برگ درختان 🍁، سِت میکنندو باخنده هایشان، باعث میشوند برگ های پاییزی برایشان برقصند🍁💃
/
ولی دیگری برایش فرق ندارد لباس چه بپوشد ،چه رنگی باشد ، اوفقط برگ های خشکی را میبیند که روی زمین ریخته اند واوبا قدم هایش ، فقط آن هارا لِه میکند و رَد میشود ، وحتی صدای خش خش برگ هارا هم نمیشنود .
یا تو زمستون🌨️
دسته ی اول که هنوز واقعا زندن ، آدم برفی درست میکنن ☃️ و شال وکلاهشون و 🧣به آدم برفی هدیه میدن،اونا باگلوله های برفی ❄️که به سمت هم ، پرت میکنن، یخ سرمای زمستان رامیشکنند و وجودشان پراز گرمی میشود🔥، آن هم وسط زمستان!
/
ولی دیگری ، آدم برفی درست نمیکند، برف بازی نمیکند ، فقط تماشا میکند👱🏻♀️و بی تفاوت رد میشود ،او از زمستان خوشش می آید ، چون با قلب یخ زده اش🤍❄️، میتواند تناسب خوبی را برهم زند .
و...
و...
و...
فقط یک چیز رامیتوانم بگویم، که شماهم شاید شنیده باشید:
ما جماعتی هستیم، که فاتحه ی آدم های زنده رامیخوانیم👊🏻🙋🏼♀️، وبرای مُردگان⚰️،گل🥀 میبریم...!
همه چیزمان برعکس است🏴☠️
✍🏻k