2777
2789
عنوان

دهه شصتیا بیایین.... همه....زوووود

161 بازدید | 26 پست

بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد تو حياط، امروز معلم نداريد

یادش بخیر ...😌



✅یادتونه

تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز 😐وای از کرونا😥


✅یادتونه

نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد😌


✅یادتونه

موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم😁


✅یادتونه

یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود😀


✅یادتونه

پاک کن های جوهری ک یه طرفش قرمز بود و یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف می شد😣


✅یادتونه

گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم می شد انیمیشن😌


✅یادتونه

زنگ تفریح ک تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم😣


✅یادتونه

تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم.😌


✅یادتونه

وقتی معلم می گفت برو گچ بیار انگار مشعل المپیک دستمون میدادن 😁


❤❤یادش به خیر❤❤




یادت میاد

وقتی کوچیک بودیم ؟

تلویزیون...

با شام سبک...

با پنکه شماره 5...

مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین


//////// \\\\\\\\\


||||||| \\\\\\\ //////


اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت.


یادت میاد

وقتی که صدای هواپیما رو میشندیم...

می پریدیم تو حیات براش دست تکون میدادیم✈️... ؟


می نشستیم به انتظار کلاس چهارم تا با خودکار بنویسیم✏... ؟


یادت میاد

وقتی مامان می پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو 6 و کوچکه رو 4 ؟


یادت میاد

وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی... ✏


یاد ت میاد

فکر میکردی قلب انسان این شکلیه♡  ؟


یادت میاد

در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چه جور خاموش میشه... ؟




یادت میاد

اگه کسی بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی و دهنتو با دستت پاک میکردی... ؟


اين متن آرامش خوبی به آدم میده.،

ای کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدیم


هر کجا خندیدی، و  هر کجا خنداندی

خوشبختی همانجاس




😎🌹❤️🌹😍🌹

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

🥰‍ 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

دهه هفتادیم و همه اینا رو تجربه کردم یادش بخیر چه دنیای ساده و بی دغدغه ای داشتیم 

یادش بخیر


دوران خوبی بود

کاش فقط کمی بابام خوش اخلاق تر بود

اون موقع که دیگه دنیا برام جنت میشد


حیف اون دوران که تو اون خونه گذشت

برا من حسرتم دو برابره😔😔

کی یادشه که کف دستامونو عین هندیا به هم می چسبوندیم

بعد به دوستمون میگفتیم: 

یخچالو وا کن

چاقو رو بردار

دماغت رو ببر

و...



  

اینجا که هر چی می بینم دالون ِ تنگ و تاریکه! روحِ بزرگِ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز