بچه ها هرجيزي ك شوهرم ميرفت بهشون ميگفت يا انتقادي ميكرد اينا درجا ب شوهرم ميگفتن زنت چيكار كرده باهات ك اينجوري شدي چقد فرق كردي و..تا اونروز ك شوهرم بازم رفت يع چيز يشو ك داده بود مامانش براش نگه داره خواستش مادرشوهرم زنگ زد بمن ك هرجي بينمون بود تموم شد و ازين حرفا منم ازون روز برا هميش دورشونو خط كشيدم به شوهرم گفتم تو برو و بهشون احترام بزار پدر مادرتن ولي من ديگ حتي نميخام ببينمشون
چ عجیبه اولین مادری هستن ک می بینم یه چیز از پسرشونو دادان دامادشون😵
هعييي اون اگ چاره داشت زندگيشم تقديم دامادش ميكرد برا اينك دختراش تو اسايش باشن اما عروس براش ارزشي نداره عروسو ب چشم كلفت ميبينه بخدا پنج ساله عروسشم همه كاراشو ميكردم احترام ميذاشتم اخرش ب شوهرم ميگ زنت همه توهيني بهمون كرد ما احترام گذاشتيم هيچي نگفتيم