امروز خیلی عذاب وجدان داشتم و شما هم منو ترکوندین و خلاصه اومدیم خونه ی مادرشوهر خیلی استرس داشتما نمی دونستم چه برخوردی باهام میشه دیگه با خنده سلام کردم و مادرشوهر هم خندید و جواب داد و جاری هام هم بودن همون جلوی در نشستم و صبر کردم مادرشوهر رفت توی آشپزخونه رفتم و بهش گفتم مامان من امروز خیلی تند رفتم و خیلی پشیمون شدم اون هم گفت نه شاید من مقصرم و بهش گفتم نه من بد حرف زدم حالاها نمی تونم خود دار باشم خلاصه حلال کن و آشتی کردیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدا حفظشون کنه والا عروس بیشعور ما ،با مامانم دعواش شد سر اینکه چرا ما کرونا گرفتیم نیومدی خو ...
واه چه توفعاتی داره بچه من نه ماه و نیمه است اولین نوه تا الان نیومدن ببیننش دو تا خیابون فرق دارن باما دیدن خودم که زایمان کردم بماند با مادرشوهرم دعوا هم نداشتم تاحالا همیشه روابط با احترام بوده مثلا 🤐
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم! بگذار بگویند غیرمنطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این میارزد که خودمان باشیم. تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند، ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. چقدر زندگیها که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفتهاند