امروز خیلی عذاب وجدان داشتم و شما هم منو ترکوندین و خلاصه اومدیم خونه ی مادرشوهر خیلی استرس داشتما نمی دونستم چه برخوردی باهام میشه دیگه با خنده سلام کردم و مادرشوهر هم خندید و جواب داد و جاری هام هم بودن همون جلوی در نشستم و صبر کردم مادرشوهر رفت توی آشپزخونه رفتم و بهش گفتم مامان من امروز خیلی تند رفتم و خیلی پشیمون شدم اون هم گفت نه شاید من مقصرم و بهش گفتم نه من بد حرف زدم حالاها نمی تونم خود دار باشم خلاصه حلال کن و آشتی کردیم
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔