سلام خانمها تورو خدا راهنماییم کنیم من با خانواده شوهرم مادرشوهرم و برادرشوهر و جاریا تو یه آپارتمانیم از دستشون آسایش ندارم مدام میخوام حریم رو حفظ کنم اما دختر شش سالم کلافم کرده مدام کارت دعوت درست میکنه واسشون میفرسته یدفه سر سفره شام نهار و صبحانه روسر من حاضر میشن میخورن میپاشن کمکم نمیکنن درضمن خودم هزارتا برنامه دارم ازیه طرف دانشجوام به درسام نمیرسم از طرف دیگه حاملم تو این دوران دریغ از یه کمک حتی مادرشوهرم طوری باهام دعوا کرد و شوهرمم که همیشه پشته اونه خون به دلم کردن از شش ماهگی تا حالا از بس حرصم دادن که بچم اصلا وزن اضافه نکرد بديش اینه اگر به دخترم بگم نگو بهشون میره بهشون میگه یا با اد و هوار میره پیش اونا و باباش شکایتمو میکنه و دوباره دعوا میشه
صبح که میشه یه کارت دعوت بده دست شازده خانم بگو مادرجون برات کارت فرستاده بدو برو مهمونشون
"برای اینکه مردم در خط نگهداشته شوند، آنها باید گرسنه، نیازمند، بیسواد، و خرافی نگهداشته شوند. اگر فرزند بقال باسواد شود، او نهتنها به سخنرانی من انتقاد خواهد کرد، بلکه واژههای بدیعی را نیز بکار میبرد که نه شما و نه من نمیتوانیم آن را بفهمیم … چه اتفاقی میافتد اگر کودک علوفهفروش باهوش و توانا باشد و کودک من، ...،تنبل و احمق باشد؟"
چندسری که مطمینی دخترت کارت داده پایین برو بخواب هیچیم حاضر نکن حتی برا خودتون بگو حال ندارم از صب خوابم دخترم خودش اینکارو کرده من که مثل سابق خبر نداشتم چند بار بیان هیچی نباشه شاید ب غرورشون بر بخوره
گاهی با خود می اندیشم آیا آقا منتظر ۳۱۳ یار است یا ۳۱۳ مادر که برایش سرباز تربیت کنند؟ و هر بار به خودم میگویم تربیت چه قدر کار دشواری است😔😔
عزیزم بزار دخترت بره بهشون بگه نترس اگ انقد بی درکن بزار بگه و بدشون بیاد ب درک ب دخترت بگو من نی نی دارم و کمرم درد میکنه کسیو نیار خونمون دلت تنگ شد توبرو پیششون ۶ سالشه بچه ک نیس بگو ب هیشکی نگو بین منو تو هست این حرف ولی اگ گفتم ک چ بهتر از شرشون راحت میشی نمیان دیگ شوهرتم حرفی زد بگو حاملمو خودتو بزن ب مریضیو غشو ضعف و گریه و داد هوار بشین الکی مشت بزن تو شکمت و بزن تو سرو صورتت و قهرو تهر و اذیت میشی ولی به اسایش بعدش میرزه البته اگ شوهرت زبون آدم حالیشه درست باهاش حرف بزن