من و خواهرم با فاصله خیلی کم ازدواج کردیم پدر و مادرم ب ما هم خونه دادم هم ماشین هم جهاز کامل اوایل ک من نامزد بودم مامانم ی بار پیش مامان بزرگم گریه کرد گفت انقدر همه چی گرون شدع خدا ی کاری کنه شرمنده بچم نشم
مادر بزرگم ۳ ماه پیش فوت شد دیشب خواب دیدم با خالم اومده خونه مامانم برای ی سرویس ۲۴ نفره چینی
ی لباسشویی ی ظرف شویی ماکروفر چایی ساز پتو همهه چی اورده فقط بهم میکه اینا ک میخوای رو بردار بقیشو بزار برا نیازمند پاشدم خیلی دلم گرفت ولی همش حس میکنم قراره ی اتفاق خوب برام بیوفته