کلا جدیدا خیلی حساس شدم رو همه چی ... هر کی یه چیز بیخود میگه زود عصبانی میشم و خودخوری و حرص میخورم ... البته بیشتر حرص خوردنامم از دست مادر شوهر و دختر خواهر شوهرمه سر موضوع جاری که خیلی شاخ میپندارنش و همش تعریفشه. با اینکه من چیزی کم تر ندارم ازش ولی اون چون کار میکنه و گاهی چیزی میخره براشون خیلی عزیزشون شده البته سیاست هم خیلی داره که من ندارم (خب سنم کمتر از اون هست)...و اینکه خب بچه اش رو نگه میدارن که اون بتونه کار کنه... کلا کاری کردن که حالم از این شخص بهم میخوره و دیگه کلا اعتماد به نفسم رو هم از دست دادم ...برای هر کی میگم ، میگه نباید اهمیت بدی و بذار هر چی میخوام بگن ولی اخه آدم دیگه چقدر میدونه سکوت کنه ... جواب هم نمیتونم بدم چون سریع جبهه میگیرن علیه من و میگن تو حسودی و بدتر میکننماجرا رو ....کلا بی اعصاب شدم همش سربچم داد و بیدار میکنم میگم کهمش بچم مانع پیشرفتم شده و نمیذاره منم کار کنم و پول دربیارم که دهن مادر شوهر و ببندم...مادرشوهرمم جدیداهم بیشتر پولکی شده اینو خود همسرمم میگه...من خانواده ام وضع مالیشون خوبه و خیلی کمکمون کردن تو زندگی و خانواده و همسرمم دوست ندارن من زیاد به کار بیرون از خونه فکر کنم بخاطر همین خانوادمم پشتمن از لحاظ مالی و همه چی ...درصورتی که هیچکدوم از جاریام اینجوری خانوادهشون حامیشون نبودن .... همه فکر و ذکرم دیگه شده پول ... فک میکنم پول داشته باشم عزیز میشم جلو مادرشوهرم