دیشب با مامان و چند تا دوست خانوادگی رفته بودیم بیرون ،با دوستام رفتیم که دوری بزنیم به خدا فکر کنم ۲۰ تا تیکه پروندن 😐
یه جا دوستام رفتن جلو باهاشون فاصل گرفتم یه پسری بلند شد اومد رو بروم به صورتم نگاه کرد و با خنده گفت خسته شدم از سینگلی بابا😂😂😑منم چشامو چرخوندم و رفتم ،اسکل 😂