بت خانواده همسر را بشکنید

بانوجان یه سوال اگه دوس داشتیدجواب بدید.شماچن وقت یکبارمیریدخونه ی مادرهمسر؟ همه ی دعوتهاودورهمیاروقبول میکنید؟ اونجاکارمیکنید؟ اگه دوس نداشتیدجواب ندید.من پرازسردرگمی ام.من عمسرم میگه مهمون اومدبهونه میارم نریم توغصه نخور.ولی نمیدونم کارخوبیه که هرکی اومدنرم یانه؟ اخه هربارمیرم بایه دنیاغصه ودل گرفته ازدست جاریم برمیگردم

وای منم مثل تو هر وقت که میرفتم خونه ی پدرشوهر  ما هر جمعه میریم اونجا جاریا دل منو خون میکردن با تیکه کنایه و حرفای که میزدن دوست داشتن من غصه بخورم ولی الانم هر جمعه میریم ولی غیراز سلام هیچ حرفی ندارم باهاشون تا دلمو نشکنن مارم میکنم ظرف میشورم تو سفر پهن کردن کمک میکنم ولی دیگه هیچ حرفی ندارم با جاریا ولی با کسای که حالت بهتر بگو بخند کن اونارو نبین فک کن دیوارن یه سلام کن حتی تو چشماشون نگاه نکن که با  چه روی جواب سلامتو میدن.ولی به شوهرت و بچه هات خوب برس اونجا اصلا خودتو ناراحت نکن

ببخش ریپلای کردم

وای همدردیم پس.من ینی الان پنج شنبه اونجابودیم ازاون روزاومدم غم عالم تودلمه شوهرم هی میگه چیه مشکلتوبگوغم توچشاته هرجابگی نمیرم هرکاری بگی نمیکنم فقط توخوب باش.به خداخسته شدم.منم الان فقط سلام والسلام.حتی خدافظی ام نمیکنم باهاش. حرفم میزنه بادیگران نگاه نمیکنم وبابچم مشغولم ولی الان مشکلم اینه که ظرفاروکسی میادمیندازه گردنم کاش میتونستم بشورم وغصه نخورم حداقل.خیلی حس زرنگی داره حالموبدمیکنه

نه عزیزم این چه حرفیه.ممنونم که تجربتوگفتی گلم

من جای شماباشم بایه لبخندتمومش می کنم.

اگه تایید کنید زمینه حسادت روبیشترمی کنید.

اگه تکذیب کنید اوناازبرادرشون دفاع می کنند وچندتاهم روش میذارن درموقعیت مناسب به خدمت شما میرسند.

اره بخدا دقیق مثل تو منم باهاش خدا حتفظی نمیکنم از بس بد ذاته بعد برا اینکه ضایع نشه خودش میگه خدا نگهدارت.چون میخواد پیش مادرشوهر خود شیرینی کنه ولی من شوهرم به حرفم گوش نمیده که نریم ولی تو اگه شوهرت اینو میگه خیلی عالیه میتونی ماهی یه دفعه بری.اونو ادم حساب نکن من با حرفای بانو ارومتر شدم و بودو نبودش برام مهم نیست دیگه .اگه شوهرت اینجوری میگه حتما کمتر برو.

ببحشید منظورتون از سر طنابو ول میکنم چیه ؟؟

ببخشید منم نمیرم و رابطمو کم میکنم ولی فایده ای نداره اصن و اصن انگار نه انگار ککشونم نمیگزه 

خداکنه من خیلی بهتر شدم وقتی تایپک صمیمیت ممنوع  بانو رو خوندم

حرف مثل تیریه که ازچله کمان خارج میشه ومی خوره به هدف، حالا حرفی که درجای نامناسب وبه ضرر شماگفته میشه ازدوحالت خارج نیست، یاگوینده متوجه حرفش نیست، ونسنجیده حرف می زنه، که این ادم قابل اعتمادنیست واصلا نباید طرف صحبتهای خصوصی قراربگیره چون واقعا صلاحیت اخلاقی نداره،

یااینکه باقصد وغرض اون حرف رو زده که خب بازم این ادم ازافرادسمی زندگی شماست وقابل اعتمادنیست وریشه درحسادت داره.

درکل همون چراغ خاموش زندگی کنیم ومسائل خصوصی ازچهاردیواری خونه خارج نشه به مراتب راحتریم.

عزیزم چطوراعتمادمی کنی وباخالت وارد درددل کردن میشی، احتمال نمی دی حرفهای شمابه گوش فرزندانش برسه من حتی بامادرخودم حرفهای خصوصیم رونمی زدم چون مطمئن بودم یه جاهایی بند رو اب میده.

واااااای بانو جان ..عااااالی توضیح دادین

من دقیقا یکی از کسانیم ک آه از نهادم دراومد !!😄😥

یعنی با پوست و گوشت و خونم درک کردم حرفاتونو .ممنون‌ک همه چیزو اینقد قشنگ و شفاف توضیح میدین .خیلی پذیرشمون  بااین صحبتا بالاتر میره .😘

عزیزدلم ،منم قبلا مثل شمابودم باورکن ازسرکوچه مادرشوهرم وارد کوچه میشدم زانوهام میلرزید، روخودت کارکن به قول بانو باخودت تکرار کن بارها وبارها که اونااصلا برتری برشماندارند حتی شده بنویس ،ذکر روزوشبت بشه، انشاالله خودت روپیداکنی وفقط خودت اولویت داشته باشی .

موفق باشی عزیزم منم تصمیم گرفتم دوباره ازاولی مرورکنم. 

دوست عزیزی که درباره شستن ظرف پرسیده بودن

میخوام بگم خونواده همسرمنم ظرف شستن براشون مهمه. 

هرکی ظرف بشوره بیشترتوچشمه. 

یادمه مانترای عزیز توتاپیک قبل گفتن ببینید کدوم کارتوچشم هست ازنظرخونواده همسر. همونوانجام بدیدخودتونوخلاص کنید. وازانجام کارهای دیگه وحاشیه که خستتون میکنه کناربکشید. 

منم اینکاروکردم. توخونه مادرشوهرم اگه غذاهم برای بیست نفربپزی کسی تشکرنمیکنه ونمیبینه. 

درآخرکسی لقب کاری بودنومیگیره که پای سینک بره. منم قبل غذااصلاکمک نمیکنم. واگه نظروکمک خواستن میگم سلیقه مهمونامتفاوته. نظرندم بهتره باشوخی. 

ووقتی ظرف  اوردن توسینک فقط ظرف میشورم

تاینفر میادتعارف بزنه من سریع قبول میکنم ومیگم باشه پس شمااب بکش من کفمالی میکنم یابلعکس. 

گاهی بجای لج کردن پذیرش بهتره.تازه کمترخسته میشم. 

بانو آرتمیس عزیزم میشه لطفا درخواست دوستیموقبول کنین؟؟به مشورتتون خیلی نیاز دارم