2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317378 بازدید | 1712 پست
یامورجان کلا آدم کاری هستی؟  اگه جواب مثبته بایدبگم این فشاررو خودت روی خودت گذاشتی. د یگه به ...

نه اصلا کاری نیستم 

من تمام تایپیک ها رو خوندم 

اما ملدر شوهر کسی نخواسته عروسش بده واسش دستمال بیاره 

نخواسته در و پنجره باز کنه 

خودشم من چند بار رفتم اصلا هیچچچ کاری نکردم کلا رفتم اتاق نشستم 

حتی یدونه نمکدون برداشتن هم واسم سخته تقریبا دو جلسه اس اینجور شدم 

چون موقع بارداری رفتم خونش غذا رو پنهون میکرد 

خیلی ظلم ها در حقم کرد 

کاری کرد روز مرخصی از بیمارستان خودشم سزارین همسرم منو از خونه بیرون کرد 

خیلی بلاها سرم آورده 

تنها راهی که میتونم تلافی کنم کار نکردنه چون خیلی روش حساسه 

من در اصل میخام با کار نکردن انتقام بگیرم 

و اینکه خودم و بچه هام رو ازش محروم کنم 

این تنها کارهایی است که میتونم انجام بدم 

هر روز میگم من فراموش کردم اما باز یادم میفته قاطی میکنم الان تپش قلب گرفتم یاد حاملگی سخت و زایمانم افتادم 

من خیلییییییی اشتباها داشتم که بلطف بانو و شما دوستان فهمیدم 

تا عید میخام رو خودم کار کنم و میکنم 

اما از مواجهه شدن باهاشون میترسم چون باز مغلوب میشم 

باز میتونن کنترلم کنن

تو تایپیک تغییر باورها بانو نوشته بودن با این آدم ها نباید دست داد چون شیار دستها انرژی منفی رو انتقال میده نباید تو چشم هاشون نگاه کرد 

من در حال بازسازی خودمم 

اما تا انتقام نگیرم آرامش واقعی پیدا نمیکنم انتقامم مثل خانوم بشینم و دیر دیر برم 

اما نمیزارن به هدفم برسم 

نمیدونم حرفهام رو درک میکنید یا نه 

اما کاش درکم کنید 

دوران نامزدی نمیزاشتن همسرم بهم سر بزنه و من تنها بودم 

عروسی و حاملگی هام کلا یع غصه و گریه و دعوا گذشت 

هر کاری کردم بیشتر هوا برداشتن 

و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...
نه اصلا کاری نیستم  من تمام تایپیک ها رو خوندم  اما ملدر شوهر کسی نخواسته عروسش بده واسش ...

اینم بگم من پیش اومده خاستم مشارکتی کار کنیم 

وقتی هم میگم یا محیط رو ترک میکنن و یا مشغول حرف زدن میشن 

و واسه حرف ات تره خورد نمیکنن

خیلی پیش اومده موقع جایی گفتم فلانی شما هم میوه رو بیارید با صدای بلند گفته بابا پاشو میوه رو بیار 

و خیلی از این موارد 

منم دو جلسه اس هیچچچ کاری نمیکنم 

با همسرم خیلی اختلاف افتادیم اما الان میگه من کاری ندارم و ناراحت میشم اما اینکه کوتاه نمبای کاری نکن 

خوشم نمیاد من و پدر شوهرم کار کنیم همه بشینن 

منم خودم رو کشیدم کنار 

حداقل اگه خوب بودن می گفتم عیب نداره اما خیلی ظلم ها کردن میترسم بنویسم شناخته بشم ولی ظلم هایی که باعث مشکل روحی و اضطراب حاد بچه اولم و زایمان زودرس بچه دومم شد  

دارم با خودم کار میکنم ایراداتم رو مبنویسم 

چون میترسم همسرم بخونه تو تلگرام کانال تشکیل دادم و مینویسم

میتونم بگم 80 درصد خودم مقصر بودم اونم از روی مهربونی سادگی و لطف و احترام اغراق آمیز 

صمیمیت بیش از حد راهکار دادن کادو گرفتن

و خیلی حماقت های دیگه 

و از همه بدترررر لبخند حتی موقع شکستن دلم 

نگه داشتن بچه خواهر شوهرم 

ولی از حماقت هام هر چقد بگم کم گفتم 

تو تایپیک تغییر باورها بانو جان حرف خوبی گفتن

با خانواده های کمی اگر کیفی برخورد کنیم هوا برمیدارن چیزی که من لصبا رعایت نکردم 

من از خانواده کیفی و اونا کمی هستن

من و خانوادم خیلی بهشون احترام گذاشتیم من یع خودم اومدم اما خانوادم هنوز .... 


و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سلام یامور جان. به نظرم خیلی آهسته باید شروع به تغییر کنی جوری که خودشونم نفهمن که تو داری عوض میشی، ...

ممنون عزیزم چشم یادداشت کردم امیدوارم انتحاری عمل نکنم 

با اینکه کار نکردنم انتحاری شد ولی سعی میکنم

و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...
عزیزم اگه همسرتوبکشی طرف خودت فک کنم کارت خیلی راحتتربشه

همسرم وقتی ظلم خانوادش رو دید 

مخصوصا الان که پسرم مشکل پیدا کرده و دچار اختلال شده بود و تحت درمان هست 

خیلی به خودش اومده مشکل پسرم بخاطر اضطراب و ترس بوجود اومد 

همسرم خیلی حرمتها رو شکست حیلیییی کتک ها زد خیلی فحش ها 

اما وقتی دید زن و بچه اش دارن قربانی میشن تا حدودی خودش رو جمع کرده 

اما چون خانوادگی بهش حمله و دعواش میکنن مخصوصا پدرو برادرش این مجبور میشه منو تحت فشار بذاره

حتی ماها باهاش قهر میشن 

و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...
بچه ها ببخشید اینمهمه انرژی منفی فرستادم  اما اصلا باز اسم کار مباد داغ دلم تازه میشه

عزیزم منم از روز اول که نامزد کردم مادر همسرم از من کار میکشید.‌ دیوونه شده بودم.... منی که تو خونه پدرم یه چایی واسه کسی نریخته بودم.‌ خجالتی هم هستم روم نمیشد بگم.  درکت میکنم

بچه ها ببخشید اینمهمه انرژی منفی فرستادم  اما اصلا باز اسم کار مباد داغ دلم تازه میشه

عزیزم یامور جان منم یه چیزایی که گفتی سرم اومده اما به شدت تونه 

خداروشکر همسرمم بعد از پنج سال یکم بهتر شده و ذات خونوادشو تا حدی شناخته 

اما تو این پنج سال روحم هزار سال پیر شد

الان شرایطم بدک نیس اما خاطره پنج سال از بهترین روزهای عمرم ک به بدترین شکل گذشت عذابم میده

من اینقد اوضاعم وخیم بود که حتی خودکشی کردم اما خدارحمش به بچم اومد و معجزه شد و زنده موندم

نمیدونم بعضیا چرا از شدت حسادت و بدجنسی اینقدر کثیف میشن ک یکیو تا حد مرگ میبرن 


همه ی اینایی که بانو میگه کاملا درست و با ارزشه 

اما برامن اینجوری بوده ک تا شوهرم پشتم نبود هیییچ کدوم از این رفتارا با خانواده همسر جواب ندادپنج سال عذاب کشیدم هزار تا راهکار عمل کردم صدتا کتاب خوندم اما به قول مادرم تا شوهرت پشتت نباشه هیچ کاری ازپیش نمیتونی ببری

صمیمی نشی یه جور کار نکنی یه جور بکنی یه جور جواب بدی یه جور ندی یه جور 

بالاخره اگه شوهرت طرفت نباشه یه چیزی از توش درمیارن و به شوهر انتقال میدن و توعملا دست و پات بسته میشه

پس اگه کسایی هستین که شوهرتون پشتتون نیس اول رو این کار کنین 

تا بقیه مسیرو راحتتر جلو برین

من خودم به شخصه هیچ کاری نتونستم برا اینکه شوهرم طرفم بشه بکنم فقط گذر زمان همه چیزو رو کرد بعد از پنج سال شوهرم تازه ذات منو شناخته که مثلا ساده و بی شیله پیله ام و اونا باسیاست

حالا یکم پشتمه 

الانم براتداومش چند روزیه بار بامتن سازی های خیلییی ظریف ذات تک تکشونو بهش بیشتر میشناسونم

شمام سعی کنید بامتن سازی هر از چندگاهی از خانواده شوهر شوهرتونو روشن کنین بالاخره تاثیر خودشو داره

بانو ارتمیس جان واقعا اشناشدن با تایپیکاتون یه امداد الهی برامن بود تو این دروه زمونه که من هیچی از سیاست و ....بلد نبودم واقعا هرچی میگین ملموسه و درست 

احتمالا شماهم درد کشیده هستید که اینجور پخته شدید چون تنها تجربه میتونه یه همچین پختگیو بده کنجکاو هستم که از شخصیتتون بیشتر بگین و از زندگیو خونوادع همسر که قبلا چجور بودین و الان چجوری هستین

تاجایی که براتون مقدوره برامون بگین 

نه اصلا کاری نیستم  من تمام تایپیک ها رو خوندم  اما ملدر شوهر کسی نخواسته عروسش بده واسش ...

عزیزم من واقعا درکت میکنم.چون خودمم شرایطم شبیه شما بود.مادرهمسرم به شدت وقیع و پررو هست.من خانم کاری هستم ازونها بودم که جایی میرفت نمیتونستم وایستم بقیه فقط پزیرایی کنن.مجردیم البته.ولی از وقتی ازدواج کردم کوچکترین کاری برای مادرش انجام بدم حس کوه کندن دارم.چون از اجبار ه چون واسه اون خیلی خیلییییی حیفه.من به توصیه ی بانو ارتمیس عزیز خودمو با دخترم مشغول میکنم نمازم و تماس تلفنی و دستشویی رفتن بهانه ی های خوبی هستن واسه فرار از جمع.چون نیم ساعت پیششون که هستم از التهاب و خشم صورتم قرمز میشه!!!!

عزیزم یامور جان منم یه چیزایی که گفتی سرم اومده اما به شدت تونه  خداروشکر همسرمم بعد از پنج سا ...

منم حاملگی دخترم خودکشی کردم 

روحم خسته اس دلم میخاد دیگه باهاشون رفت و آمد نکنم و بچه هامم نزارم

اما حیف

و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...
منم حاملگی دخترم خودکشی کردم  روحم خسته اس دلم میخاد دیگه باهاشون رفت و آمد نکنم و بچه هامم نز ...

عجب پس تو رو هم به سر حد مرگ رسوندن

البته من همه رو خانواده شوهر مقصر نمیدونم چون شوهر اگه بلد باشه چطور تعادل بین همسرو خانوادش ایجاد کنه هیچوقت مشکلات ایقد حاد نمیشه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز