نه اصلا کاری نیستم
من تمام تایپیک ها رو خوندم
اما ملدر شوهر کسی نخواسته عروسش بده واسش دستمال بیاره
نخواسته در و پنجره باز کنه
خودشم من چند بار رفتم اصلا هیچچچ کاری نکردم کلا رفتم اتاق نشستم
حتی یدونه نمکدون برداشتن هم واسم سخته تقریبا دو جلسه اس اینجور شدم
چون موقع بارداری رفتم خونش غذا رو پنهون میکرد
خیلی ظلم ها در حقم کرد
کاری کرد روز مرخصی از بیمارستان خودشم سزارین همسرم منو از خونه بیرون کرد
خیلی بلاها سرم آورده
تنها راهی که میتونم تلافی کنم کار نکردنه چون خیلی روش حساسه
من در اصل میخام با کار نکردن انتقام بگیرم
و اینکه خودم و بچه هام رو ازش محروم کنم
این تنها کارهایی است که میتونم انجام بدم
هر روز میگم من فراموش کردم اما باز یادم میفته قاطی میکنم الان تپش قلب گرفتم یاد حاملگی سخت و زایمانم افتادم
من خیلییییییی اشتباها داشتم که بلطف بانو و شما دوستان فهمیدم
تا عید میخام رو خودم کار کنم و میکنم
اما از مواجهه شدن باهاشون میترسم چون باز مغلوب میشم
باز میتونن کنترلم کنن
تو تایپیک تغییر باورها بانو نوشته بودن با این آدم ها نباید دست داد چون شیار دستها انرژی منفی رو انتقال میده نباید تو چشم هاشون نگاه کرد
من در حال بازسازی خودمم
اما تا انتقام نگیرم آرامش واقعی پیدا نمیکنم انتقامم مثل خانوم بشینم و دیر دیر برم
اما نمیزارن به هدفم برسم
نمیدونم حرفهام رو درک میکنید یا نه
اما کاش درکم کنید
دوران نامزدی نمیزاشتن همسرم بهم سر بزنه و من تنها بودم
عروسی و حاملگی هام کلا یع غصه و گریه و دعوا گذشت
هر کاری کردم بیشتر هوا برداشتن