2777
2789
عنوان

با خواهر شوهرم دعوا افتادم بیاین

1183 بازدید | 56 پست

تاپیک قبلیمو بخونیدمیفهمید ماجرا از چیه اونوقتی از خونه مامانم اومدم شوهرم گف برو بالا منم هم رفتم مامانش ف چ عجب منم گفتم از صبح کار داشتم بعد خاهرشم نشسته بود یهو گف دوروزه مادرم مریضه پاش درد میکنه نیومدی یه خبر بگیری منم گفتم نمیدونسم بعد گف تو باید هر روز که از خاب پا میشی بیای بالا منم گفتم ازین حرفت ناراحت شدم قرار نیس چونکه پایینم ازم انتظار داشته باشید آدم یوقت نمیتونه کار داره نمیشه بیاد هررروز!همچین بهش بر خورد باد کرد دیگه باهام حرف نزد رفت خونشون آیا حرف بدی زدم؟؟ خستم کردن بخدا همش انتظار چونکه مامانش پاش درد می‌کنه انتظار دارن صبح برم بالا شب بیام نوکری کنم 

همیشه همه گفتن بیشتر از سنش میفهمه اما هیچوقت هیشکی نگفت بیشتر از سنش سختی کشیده...    

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نه اتفاقاخوب گفتی میخاستی بگی توخودت هرروزخونه مادرشوهرتی که ازم توقع داری،ببخشیدچندساله خونه مادرشوهرت میشینی چه سختیایی داره 

😐کنارم گذاشتی که تلخم کنی شرابی شدم ناب حسرت بکش😏😎

احساس میکنم خودت زیادی بهشون رو دادی ک  به خودشون اجازه میدن اینجوری باهات حرف بزنن

درخواست دوستی کسیو قبول نمیکنم.                                خدایاشکرت بابت همه چی🌱

نه توقع بیجا داره

مادر کی میایی تا من هم طعم شیرین مادر شدن رو بچشم؟ جانانم چند بار است که خواب تو را دیده ام در بغل بودی چه حس شیرینی بود بودنت .دلبندم چند تار موهای مامان و باباسفید شده پس تو نمیخواهیی بیایی و بمانی برای من برادرت تا ۳۹ هفته مهمان دلم بود چقدر حس زیبایی بود بودنش برای من اما برادرت قبل آمدن به بغلم به سوی آسمان پر کشید مادر این همه درد و رنج کافی نیست ؟؟؟؟درد از دست دادن برادرت درد نیامدن تو مادر دلم برای در آغوش گرفتنت پر میکشد تا کی حسرت شنیدن خنده هایت را بکشم مادر کی تو میایی من را صدا کنی مامان و من با همه وجودم بگویم جانم عزیزتر از جان مادر
نه اتفاقاخوب گفتی میخاستی بگی توخودت هرروزخونه مادرشوهرتی که ازم توقع داری،ببخشیدچندساله خونه مادرشو ...

فعلا یکساله که اندازه صد سال واسم گذشته با سختی یعنی فقط زندگیت جهنمه تمام

همیشه همه گفتن بیشتر از سنش میفهمه اما هیچوقت هیشکی نگفت بیشتر از سنش سختی کشیده...    
احساس میکنم خودت زیادی بهشون رو دادی ک  به خودشون اجازه میدن اینجوری باهات حرف بزنن

از اول هیچی نگفتم پرو شدن حالا که جواب میدم ناراحت میشن زود

همیشه همه گفتن بیشتر از سنش میفهمه اما هیچوقت هیشکی نگفت بیشتر از سنش سختی کشیده...    
فعلا یکساله که اندازه صد سال واسم گذشته با سختی یعنی فقط زندگیت جهنمه تمام

میشه بگین چه سختیی داره آخه شایدمنم برم بشینم

😐کنارم گذاشتی که تلخم کنی شرابی شدم ناب حسرت بکش😏😎

شوهر احمقم بهش میگم میگه حق نداری با خاهرم دعوا بیفتی یا جوابشو بدی من توپ بچه رو میذارم بالای خاهرم بعد که ناراحت شدم میگه شوخی کردم میگه نباید جوابشو میدادی با خونواده من بد نشو نزار ازت بدشون بیاد منم گفتم فدای سرم که بدشون بیاد 

همیشه همه گفتن بیشتر از سنش میفهمه اما هیچوقت هیشکی نگفت بیشتر از سنش سختی کشیده...    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792