سلام دوستای گلم
من دوتا پسر دسته گل دارم یکی ۳سال و نیم یکی هم ۲۶ماهه پسر دومیم خداخواسته بود اونموقع من جلوگیری طبیعی داشتم و هفت ماهه بود پسرم که دومی رو باردار شدم باجون و دل نگهش داشتم باهمه ی سختیاش
(عکسشون تو تاپیکام هست)الان که یکم بزرگ شدن تازه داشتم نفسی می کشیدم که الان یه هفتس فهمیدم باردارم اونم با جلوگیری سفتتتتت وسخت 😭حالم خیلی بد بود حتی تا پای خریدن قرص سقط هم رفتم اما دلم راضی نشد میدونم راه خیلیی سختی در پیش دارم من خیلییی بچه دوستم تا حالا نازکتر از گل به بچه هام نگفتم یه روز از خودم دورشون نکردم میدونم اینم از ته دلم دوست خواهم داشت فقط خستگی این دوسه سال از تنم در نرفته هنوز...
با همسرم تصمیم گرفتیم تا ۴ماهگی کسی رو در جریان نزاریم فقط دلم میخواست اینجا راجع بهش حرف بزنم شاید یکم آروم شه دلم