من پر از حسرتم
سه سال راهنمایی رو با یه مانتو شلوار و کیف مدرسه گذروندم
دبیرستانم همینطور
یادمه دوم دبیرستان بودم چششم یه کتونی رو پشت ویترین بود گرفت نتونستم بخرم گذشت و چن وقت بعدش دوستم همون کتونی رو گرفته بود تو کلاس همیشه معلم درس ک میداد ب کتونیای اون نگاه میکردم 😔
یکی دیگه از حسرتام این بود برم تو صف بوفه کلوچه و ... بخرم ولی چون بابام اعتیاد داشت دست و بالمون خالییییی بود پول نداشتیم.فقط کرایه میداد بهم ک تا خوابگاه برم و آخر هفته برگردم
حسرت لباس خوشگل تو دلم موند تو خوابگاه تنم کنم.همیشه لباس کهنه های دختر خاله هام تنم بود
درسم فوق العاده خوب بود پول نبود ک وارد دانشگاه بشم
حسرت چتر به دلم موند
حسرت پول تو جیبی مدرسه
حسرت....
الان خدا رو صدهزار مرتبه شکر هنه چی دارم خونه ماشبن لباسای شیک ولی جای حسرتا رو واسم پر نمیکنن
خدایا کرمتو شکر