یادم اومد بودم تو اون تاپیکت مال منم جلو من هیچی نمیگه فقط سکوت میکنه و میریزه تو خودش ولی از لجم خیلی کارها میکنه تو تاپیکام هست
آستانه تحمل هرکسی فرق داره من نمی تونم از دوست داشتنم بگذرم نمیتونم ببینم بعد من خودشو نابود کنه پس انقد مطالعه میکنم انقد مشاوره میگیرم تا بتونم مشکلمونو حل کنم
قبلا میگفتم بابابزرگم بفهمه چی اگه اونا بفهمن دیگه حتما جدا میشم ولی الان که فهمیدن و من بازم هیچکار نکردم میفهمم ارزش زندگیم بیشتر از ایناست اول خودمو اصلاح کردم بعدم به درمان همسرم کمک میکنم
همسرتون بد حرف زده بود اما ببین اگه مثلا کار دیگه ای میکردی یا با زبون دیگه ای باهاش حرف میزدی بازم اینطور رفتار میکرد؟!زندگی خودته هیچکی نمیتونه بگه جدا شو یا نشو بشین خوبی هاش روبنویس بدی هاشم بنویس کارایی که در حقت کرده خوب و بدش رو بنویس همینطور درباره خودت بعد ببین کدوم طرف ترازو سنگینی بیشتری میکنه بعد تصمیم بگیر من یه بار بخاطر اینکه همسرم رو راضی کنم بیاد مشاوره گفتم مشاور گفته همسرت خیلی دوستت داره(چون متنفر از اینکه خونوادش بگن تو درگیر زندگیت نیستی یا معلوم نیست زنت رو دوست داری یا نه چون اهل بروز نیست)برگشت بهم گفت دکتر از کجا فهمید دوستت دارم چی بهش گفتی؟بالاجبار مجبور شدم براش دلیل بیارم
دوستم داری چون بهم خیانت نمیکنی-دوستم داری چون از حموم که میام موهامو سشوار میکنی-دوستم داری چون تولدم یادت نمیره_دوستم داری چون اون روز فلان حرف رو زدی که قند تو دلم اب شد-دوستم داری چون در برابر حرفام سکوت میکنی دوستم داری چون اون روز اومدی دنبالم یا بعد هر دعوا بازم آشتی میکنیم مثل قبلی و خیلی چیزای دیگه و دلیل های کوچیک
میدونی نتیجه چی شد؟هم خودم خوبی هاش رو مرور کردم و فهمیدم زندگیم چه شیرینی هایی داره چون گشتم فقط خوبی هارو پیدا کنم دوم اینکه ازم اسم و نشونی مشاور رو گرفت ....تو هم فکر کن قلق شوهرتو پیدا کن منم ۴سال ازدواج کردم کار داره تا اخلاق همو بدونیم تو ارامش تصمیم بگیر و این کاری که گفتم بکن و بعد هر تصمیمی گرفتی با ارامش صحبت کن و اگر قرار به موندن بود اتمام حجت کن ولی توییخ نکن نگو تو فلانی اول خوبی هاش رو بگو بعد بگو به نظرم اگه اینطوریبود بهتر بود یا فلان کار رو کردی ناراحت شدم باید دوتامون کمک کنیم اصلاح شیم و....
برای زندگی منو خوب شدن همسرمم دعا کنید❤️