بچه ها ۱۸سالمه الآنم یه بچه هشت ماهه دارم شوهرم از توی عقد نمیذاشت تنهایی برم بیرون تا قبل اینکه حامله بشم میگف بچه واسم بیاری همه جا میذارم بری با بچت برو همیشه با حرفاش گولم زد الآنم که به بچه دارم هیجا نمیذاره تنهایی برم خسته شدم بخدا ازین کاراش همیشه محدودم کرده همیشه حق تصمیم گیری با اون بوده همیشه من واسش مث یه رباتم که هرکار اون بخاد میکنه دوس دارم منم با بچم برم بیرون توی جامعه بگردم صبح بهش میگم میگه جامعه خرابه من دوست دارم که بهت اهمیت میدم منم گفتم تو فکرت خرابه یکم روشنفکر باش مگه من چند بار ۱۸ساله میشم مگه آدم چند بار زندگی میکنه تو خیلی محدودم کردی حالم از زندگیم بهم میخوره راهکار بدید بهم دلم میخواد یکم استقلال داشته باشم
همیشه همه گفتن بیشتر از سنش میفهمه اما هیچوقت هیشکی نگفت بیشتر از سنش سختی کشیده...
مال منم همینطوره و هیچ جا نمیزاره برم پسرم الان پنج سالشه.اما خب باز یه خصوصیات مثبتی هم داره که باعث میشه با این مسئله سعی کنم کنار بیام.دیگه با خودش هرجا بخوام اگه وقت کنه میرم.
🎉۹۹/۱۱/۱۱🎉 فهمیدم یه کوچولوی ناز نازی دیگه قراره به جمع مون اضافه بشه. برای سلامتی تو دلیم و بارداری همه منتظرا یه صلوات بفرستین لطفا 🙏🏻تو دلیم ۱۴۰۰/۷/۷ بدنیا اومد و زندگیمون رو مثل بهشت زیبا کرد...انشالله قسمت همه منتظر ها
از اول میدونستی اینجوریه و ادامه دادی😐عب نداره بشین باهاش منطقی حرف بزن اگه قانع نشد دیگه بگو تایمشو یک جوری تنظیم کنه که وقت داشته باشه ببرتت بیرون همش که نمیشه خونه باشی