من خیلی از دوستام هستن هم خوشگلن هم خانواده و موقعیت خوبی دارن اما تو روابطشون با دوست پسرشون گیرافتادن
من به سه دسته تقسیمشون میکنم اولین دسته کسایین که پسره شرایطش رو نداره پاش موندن شرایطش جور بشه و هردو هم میگن قصدشون ازدواجه ولی هردوشون از ازدواج میترسن یا دختره میترسه کیس بهتری پیدا بشه دختره میره با اون😑
دسته دوم پسره گفته نمیخواد ازدواج کنه و فقط دوست پسره دختره به امید تغییر تمام تلاششو به کار میگیره و خودشو میکشه از محبت و کادو و... که پسره نظرش عوض بشه پسره روز به روز پرروتر میشه آخرم حتی اگه ازدواج کنن پسره اعتماد به سقفه و دختره هم کم کم از پس اینهمه مایه گزاشتن برنمیاد چون دیگه انگیزه ای هم نداره
دسته سوم دختره چندتا رابطه رو باهم پیش میبره ازین رابطه به اون رابطه میپره و هی باهم قیاسشون میکنه تا یکی میخواد باهاش ازدواج کنه و همه چی اوکی میشه یکی دیگه چشمشو میگیره
البته گروههای بیشماری وجود داره من اطرافم این سه گروه رو زیاد دیدم اما تجربه من
بعد از یه شناخت دو سه ماهه اگه طرف به دردتون میخوره خیلی خیلی راحت و رک و راست بهش بگین که هدفتون از رابطه چیهو اگه نمیتونه کات کنین باور کنین طرف عاشقتون باشه میاد خواستگاری یا همه تلاششو میکنه بتونه بیاد اما اگه نخوادتون بزار همون اول نخواد و عمر و سرمایتونو حرومش نکنین
من خودم همسرم گفت میتونی مثل یه برادر رو من حساب کنی من گفتم بهتره دیگه باهم ارتباط نداشته باشیم چون من حس میکنم دارم وابسته میشم و کات کردم
سه روز بعدش مادرش برای خواستگاری زنگ زد
از ما گفتن بود
و خواهش میکنم کتاب
مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن از استیو هاروی
وکتاب زن ها مردها را از دست میدهند چرا؟ از جس مک
بخدا خوندن دو تا کتاب از اینهمه وقتی که برای رابطه هاتون میزارین مفید تر و خیلییییییی کمتره