من با تب علایمم شروع شد و بعد بدن درد شدید و سردرد و گلودرد و رفتن حس بویایی و بی اشتهایی.من ۴۰ سالمه خیلی جوان نیستم.علایمش منو خیلی اذیت کرد
هر روز ویتامین سی و زینک میخورم.یکماهه فقط کارم خوردن عسل با چاییه.اما انگار هیچیزی تغییر نمیکنه.
میخوام بدونم کسی بعد کرونا اضطراب گرفته .چقدر طول کشیده تا خوب بشه.دکترم بهم گفت اگه بهتر نشی باید بری متخصص اعصاب
شما چند وقته که گرفتی
بعد از بهبودی چکارا کردی.چه علایمی داری هنوز
ببین من انقدر استرس اینکه بچه هام کرونا نگیرن رو داشتم بعد از اینکه هممون گرفتیم به این نتیجه رسیدم که اسمش از خودش ترسناکتره.
من مشکلم اینه که الان هر اتفاقی تو بدنم بیفته فکر میکنم کرونا داره برمیگرده.از خیلیا هم شنیدم که دوباره گرفتن
استرس گرفتن بچه که از همه بدتر بود.الانم هی از اطراف میشنوم که بعضیا چند بار گرفت چون بار اول بدنشون ضعیف شده
من دوهفته است که کرونا گرفتم و هنوز گلو درد دارم.
البته من سبک گرفتم و علائمش در حد یه سرماخوردگی بود خداروشکر .ولی اضطرابم ریخت بابت کرونا. خوب دوباره رعایت میکنیم و امیدوارم دیگه نگیریم . شما هم زیاد بهش فکر نکن. خدا رو شکر که خوب شدی.
سلام.دوست عزیز.براتون درخواست دوستی فرستادم.خوشحال میشم قبول کنید.برای ماجرای پیش اومده برای پولتون هم واقعا متاسف شدم وحالتون رو درک میکنم.چون من هم دقیقا همین مسالع برام پیش اومده.شوهرم بدون اطلاع من وبا پنهانکاری اومده ۵۰۰ملیون از بدهیا و وامای برادرشو تسویه کرده.این در حالی ک من با دوتا بچه زندگی معمولی دارم.ی خونه وی ماشین.وبدتر اینکه همه مردا وزنای خانواده میدونستن ب جزمن.از اون روز ک اتفاقی پیامشو دیدم فهمیدم چنین کاری کرده.دیگه ادم سابق نشدم.دستم تو خونه ب هیچ کاری نمیره.دیگه دلم نمیخاد مدیریتی کنم.ک پول جمع بشه برا اینو اون.اخه مرد این چ کاری بود کردی.اصلا تمام باورامو نابود کردی.ی لحظه با اون کامنته حالم بدشد ک گفت خودت زن نبودی شوهرتو ضبط ورفت کنی.خدا لعنت کنه ادم سواستفاده گر.این درحالیه ک این برادرشوهرم مثل شاه رفتار میکنه.بهترین غذا.بهترین لباسا.فک کن بچه هاش شبهای مهمونی عید وسطای مهمونی میرفتن ی دست لباس دیگه میپوشیدن.خانومش پارسال رفته ۸ملیون داده گرامافون.دوتا خونه داره.باغ داره.شالی برنج داره.اصلا نمیدونم باید چیکار کنم.دلم با شوهرم صاف نمیشه.اونم اصلا براش مهم نیست
ما زندگیمون رو بدون پشتوانه شروع کردیم.من زمانی ک شوهرم دانشجو بود سرکار میرفتم.چهارسال روزی ده ساعت کار کردم.پول اونموقع ارزش داشت.نگشتم.نپوشیدم.جمع کردم برا اقا.شد سرمایه اولیه کارش..بعدش نرفتم سرکار تو خونه موندم.بچشو بزرگ کردم خدا شاهده ۴۰روز,۴۰روز منو بچشو شهر غریب تنها میذاشت.ک اگه زندانی هم بودیم ی نگهبانی درو باز میکرد ببینه زنده ایم یا مرده.انقد بی شعوری از شوهرم،منو از زندگی دلسرد کرده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
