من کورنا گرفته بودم اصلا حال نداشتم بچمم کوچیکه شوهرم کل این مدت مواظبش بود
مادرشوهرم فقط یکبار زنگ زد بس به بعد به شوهرم فقط زنگ میزد هی حرف میزد از منم میپرسید چطورم
حالا رفته به همه همسایه،فامیل ... گفته انقدر وسواس بازی در اورد اخرش هم خودش هم بچه رو مریض کرد میخام برم پیشش مواظبش باشم
درصورتی که پاشو نذاشته اصلا واقعا دیگه خسته شدم همیشه خدا در حال اینه نشون بده ادم خوبیه