2777
2789
عنوان

سوتی دادم ناجور 😓

855 بازدید | 19 پست

دیشب خونه مادر شوهرم بودیم .

که دیدم شوهرم کنار پنجره پشت به من وایساده یهو شیطنتم گل کرد رفتم دستمو گذاشتم رو شونه هاش گفتم واسه ....امشبمون لحظه شماری میکنم عشقم 

یهو برگشت دیدم برادر شوهرمه .

ینی اب شدم از خجالت  خیلی بد شد 

لحظع شماری خوب گزاش تو کاست/

من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792