نه من استان فارس هستم
خب ما هم اینجور ماجرا ها رو داریم حتی همین الان پسر دایی منم از مشق فراریه با زور میشینه سر درس و مشق اینا طبیعیه من خودم ولی بچه بودم عاشق درس بودم اما هیچ کدوم از هم سن سال هام درس رو دوست نداشتند یه چیز بگم درست هم نیست هر چی گفتند بگین چشم حتما گاهی اوقات هم باید بهشون محکم گفت نه (البته نه با خشونت با درستی )
مثلا من و خواهرم همین امشب بر سر شونه با هم دعوامون شد خواهرم از حمام امد شونه من دم دست بود حوصله ش نشد بره برای خودشو بیاره از شونه من استفاده کرد کلی دعواش کردم (درسته بزرگ شدیم ولی این بحث ها همیشه بین مون هست ) اما خب بعدش دوباره گفتیمو خندیدیما می خوام بگم بین بچه ها همیشه همیشه بحث هست حتی بر سر موضوع های الکی تقصیر پدر و مادر ها هم نیست اما خب مثلا کنترل دعوا دست شون هست اینکه همون موقع آشتی شون بدن دعوا کش پیدا کنه خیلی خوبه گاهی اوقات هم البته نباید دخالت بستگی به شرایط داره راستش منم خواهر اخریم با اینکه همیشه لباس نو براش می خریدیم ولی بعضی از لباس هاشو خیلی دوست داشت همش اونا رو می پوشید یادمه یه لباس داشت شکل گوسفند داشت همیشه دلش می خواست اونو بپوشه دیونه مون کرده بود با گریه از تنش در می اوردیم بزرگ بشن نصف این مشکلات حل میشه به جاش یه مشکلات دیگه میاد دغدغه ها همیشه هستند الکی غصه نخوردید که سردرد بگیرید