چهار روز با شوهرم سنگین رفتار میکنم

میشناسمش اگه داد بزنم بدتر میکنه ولی وقتی فقط در حد یک کلمه بگم و دیگه ساکت شم خودش پشیمون میشه 

الانم باهاش قهر قهر نیستم هرکاری هم دلش بخواد انجام میده از اون لحاظ... ولی من دیگه مثل اوایل نیستم 

مثلا هر روز ک بره سر کار ساعتی یکیمون زنگ میزد حال همو میپرسیدم ولی الان اگه بری جای چند ساعت نیاد تا کار مهمی نداشته باشم بهش زنگم نمیزنه فقط پیامک میدم 

یا اینکه شوهرم همش از پنج ساله ک باهمیم فقط میگه عشقم نفسم کلا اسممو صدا نمیزنه مگه جلوی ادم غریبه 

منم همین طور ولی 

بعد این اتفاقا مجبور باشم اسمشو میگم 

خوب کردم همون روز اول ک اومدیم خونه بهش ب خوبی گفتم چرا اینجور کردی گفت و تازه طلبکارم بود ازم 

منم دقتی دیدم اینجوره دیگه باهاش حرف نزدم 

اصلا معڋرت خواهی نکرده ولی تو خونه مثل قبل ک انگار اتفاقی نیفتاده هست عشقم نفسم میگه  ـــــ......

ولی من فقط مجبوری نگاش میکنم و جواب میدم اخه چند بار تا حالا بهم گفته اگه خیلی خسته برو طلاق بگیر 

احساس میکنم همه رفتاراش و دوست دارمت الکیه 

اصلا ادمی نیستم ک بخوام اعصبیش کنم 

مثلا با پدرش بحثش میشه میاد خونه من ب خوبی میرم استقبالش واصلام خبر ندارم بحثی کرده 

خودشو ی جوری میگیره میگم چی شده از چیزی ناراحتی میگه نه ولم کن حوصله ندارم منم دیگه کاری ب کارش ندارم میرم سراغم کارام بعد ی دفعه میگه همش تو اشپز خونه من ادم نیستم میگمش خودت گفتی تنهام بزار میگه  من کی گفتم و شروع میکنه ب گیر دادن تا بحثمون بالا میگیره اخرشم میگه اعصابم پیش فلانی خراب شد واسه همینه 

دقیقا خیلی لج بازه حتی سر غذا خوردنم مثل بچه ها لج بازی میکنه اینم بگم ک شوهرم تو خونه پدریش اصلا مادرش باهاش خوب نبوده و همش باهاش دعوا داشته از خونه بیرون میزده و از بچگی کتک خورده دیگه نمیدونم تاثیر اوناس یا ن چون بعضی وقتا خییییلیییی لج باز میشه فقط با من اینجوری ه

اگه من بگم این راهته میگه نه بعد دقیقا همون لحظه داداش کوچیکمم بگه این راهته میگه اره این راهمه 

از بس کوتاه اومدم بیشتر اینجور شده وقتی احساس میکنه سرد شدم اگه رفتارم تا دوماه زمان ببره خیلی نازمو میخره ولی اگه بخندم بفهمه بخشیدم دیگه تموم دوباره میشه همون لج باز همیشگی