من نزدیک ۳ ماهه عقد کردم.شوهرم ۴ تا خواهر داره همه از من بزرگترن کوچیکه ۳ سال از من کوچکتره و مجرده.
من زیاد باهاش برخورد نداشتم چون شهرشون با ما ۱۰ ساعت فاصله داره خونشون هم نرفتم تا حالا.
کلا این کوچیکه از من فرار میکنه نمیدونم چرا.
روز عقد با من روبوسی نکرد مادرش و خواهراش بهش میگفتن روبوسی نکردی با عروس میگفت خجالت میکشم.
خلاصه گذشت شهریور تولد من شد همه تبریک گفتن این کوچیکه نگفت باز گفته بود من خجالت میکشم.
یبارم که مادرشوهرم حرف میزدم خودش حرف انداخت گفت این دختر خجالتی نبود نمیدونم چرا همش میگه خجالت میکشم!!!
حالا فکر نکنید دبیرستانیه یا بچهست.۲۵ سالشه ارایشگاهم کار میکنه و ظاهرش بسیار بسیار امروزیه.
حالا آذر تولدشه من نمیدونم اگه شوهرم مثلا زنگ زد بهشون گفت بیا گوشی رو بگیر تو هم تبریک بگو من چیکار کنم!
خودم به دلم نیست ولی از طرفی هم میگم تبریک بگم بلکه یاد بگیره یا مثلا ممکنه باهاشون رفت و امد کنم ببینم دختر خوب و خونگرمیه.
ببخشید طولانی شد
شما بودید چیکار میکردید؟