ما با دوست خانوادگیمون رفتیم شمال بعد همسرم گفت بیا سربسرشون بزاریم
اومد بغل جاده که دوستشم از بغلمون ردشد گفت ماشین خراب شده دوستشم ماشینو زد بغل دوستش پیاده شدو تا رسید دم ماشین همسرم گازشو گرفت رفت
بعد چندکیلومتر وایساده واهنگو زیاد کرد جلو ماشینشون رقصید
خیلی باحال بود هردفعه یادم میفته خندم میگیره