حدود یک ساله اومديم تو این محل
اتفاقی شد ک اینجا خونه گرفتیم
قبلا دو ماه با يه آقا پسر قرار بود ازدواج کنم
خواستگاری و...همه چی سنتی بود
يه صیغه محرمیت هم خونده بودیم ولی حتی دستش بهم نخورد
چون اصن باهم تنها نشدیم یا بیرون نرفتیم از لحاظ اخلاقی خانواده اش مشکل داشتن. همش کلاس میذاشتن برام منم جواب رد دادم
بعد يه مدت با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم
من بهش همه چیو گفتم راجب گذشته ام
يه کوچه اون طرف ما خونه ی همون پسریه ک ميگم قبلا خواستگارم بود
نمیدونم ب عمد یا اتفاقی چن وقته با شوهرم خیلی صمیمی شده
شهر ما کوچیکه همه همديگرو میشناسن
شوهرمم ميدونه اون قبلا خواستگارم بوده