خانواده شوهرم از اول ازدواج بدون شناخت از من و يا رابطه شروع كردن به بد كردن به من. بي احترامي، متلك، سردي و تحويل نگرفتن. .... بهترين روزهاي زندگيم رو خراب كردن . خيلي با سياست عمل ميكردند و همش ميخواستند شوهرم رو جلوي چشمم بندازن. منم همش به شوهرم كارهاشون رو ميگفتم و بهش غر ميزدم و اونم حق رو به اونها ميداد و دعواشون ميشد.
تا اينكه كارها و بديهاشون بيشتر شد. خواهر شوهرم پارسال سر هيچي فقط براي اينكه شوهرم مشغول بوده و جواب پيامش رو نداده به من پيام زد و هر چي از دهنش در اومد گفت بهم. منم مثل خنگها هيچي جوابش رو ندادم و فقط گفتم چرا توهين ميكني؟ راستش ترسيدم چيزي تايپ كنم و شوهرم ادم ايراد بگيره كه چرا به خواهرش توهين كردم.
از اون موقع اون يكي خواهر شوهرم هم كه با خواهرش جور هست به دفاع از اون باهام سر سنگين هست و اصلا تو اين مدت بهم زنگ نزده. البته همشون بدجنس هستند و من ازشون خيلي چيزهاي بد ديدم.
يكسال گذشته از توهين خواهر شوهرم ولي من نميتونم فراموش كنم. هر روز به خودم ميگم كه چرا جوابش رو ندادم.
به شوهرم پيامها رو نشون دادم و بهش گفتم كه به روي خواهرش نياره ولي خواهرش رو بشناسه كه چه جور ادمي هست. شوهرم باهاش خيلي كم حرف زده اين مدت تا اونجا كه من فهميدم و روابطشون سرد شده. البته به من چيزي نميگه ولي من از تلقنها ميفهمم. ولي همچنان ناراحت هستم.
شما بوديد چطور فراموش ميكرديد توهين ها رو؟
خيلي از دست خانواده شوهرم عصباني هستم. تا حالًا به بچم يك زنگ هم نزدن. تا حالًا محبتي نكردند . اصلا انگار وجود ندارند.
خيلي ناراحتم با اين خانواده وصلت كردم. خيلي فرهنگشون پايين هست. هر چقدر خانواده من به شوهرم احترام ميزارن اونها برعكس هستند. از اول ازدواج هم همين بودند. البته با همه سرد و يد هستند و بغير از خودشون كشي رو قبول ندارند.