انقدر برادرم بهم استرس داد که تصمیم گرفتم هر چی پول این ور و اون ور دارم بذارم رو هم یه آپارتمان بخرم.
با دو میلیارد و چهل میلیون تو یکی از شهرک های اطراف یه آپارتمان گیرم اومد. قشنگ وسط بیابونه. دور تا دورش هیچی نیست. تازه پیش خریده. دو سال دیگه تحویل میدن.
طرف گفت اینجا رو دارن جاده میکشن و قیمتش خیلی رشد میکنه تا دو سال دیگه. من که چشمم آب نمیخوره ولی هیچی دیگه گیرم نیومد. واقعا خیلی گشتم
خدا رو شکر خودم مجردم و قرار نیست توش زندگی کنم. وگرنه دق میکردم. چه جوری ما جوونا قراره تشکیل زندگی بدیم آخه؟
خیلی نا امیدم. هیچ آینده ای رو نمیتونم متصور بشم. مشکلات جامعه به کنار مشکلات زندگی خودم که روز به روز بیشتر و سخت تر میشه. کاش این کابوس تموم میشد