به جاااان خودم قسم الان میخواستم توی تاپیک خودم همین رو بنویسم... دارم منفجرررر میشم. حالم خیلیییییییییی بده، خیلی بددددددد
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
اینجام که میام همش درد و بدبختی دارن ملت. اعصابم بدتر خورد میشه. آنقدر دوست دارم یکیو واقعععععا دوست ...
قشنگگگگگگ میفهممت...
من واقعا و عملا الان به شدددددددت به یک آغوش مردانه و امن نیاز دارم. وااااااااااااقعا نیاز دارم
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
قشنگگگگگگ میفهممت... من واقعا و عملا الان به شدددددددت به یک آغوش مردانه و امن نیاز دارم. واااااااا ...
نه هر آغوشی.......من واقعا نمیتونم هر کسیو بپذیرم و باهاش کنار بیام من کسی تو ذهنمه که نمیتونم ازش دست بکشم آرزوم رسیدن به شخصی با معیارهایی هست که تو ذهنمه
که از تو لیست تلفن ها، واتساپ تلگرام... هیچ کس نیست بشه باهاش یکم حرف زد...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
نه هر آغوشی.......من واقعا نمیتونم هر کسیو بپذیرم و باهاش کنار بیام من کسی تو ذهنمه که نمیتونم ازش د ...
نوشتم آغوش امن... آغوش امن یعنی آغوشی که همونطور که میگی مرد مورد نظر من باشه...
و گرنه به هر کسی جواب مثبت دادن که کاری نداره...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...