به نظرتون چرا دنیا اینجوریه ؟ چرا یه عده غرق در خوشبختی ان و بعضیا هم بدبختی پشت بدبختی ؟
آخه این انصافه؟ این عدالته؟
چرا خدا دعاهامو برای بقیه برآورده کرد ولی به من که رسید چنان داغ و حسرتی به دلم گذاشت که همیشه باید بسوزم؟
از این میسوزم که اگه یه بنده خدا این حاجت هامو میدونست و در امکانش بود و میدونست چقدر این حاجت هام ضروریه حتما حاجتمو بهم میداد ولی خدا که بیشتر از بنده هاش مهربونه و قدرت همه چیزو هم داره چرا حاجتمو نداد ؟
تا کی باید این بیماری رو تحمل کنم؟
تا کی باید بخاطر بیماریم موقعیت های زیادی رو تو زندگی از دست بدم؟
تاکی باید همه بهم به چشم یه آدم مریض که توانایی هیچکاری رو نداره نگاه کنن ؟درحالیکه من مشکلی ندارم و میتونم همه کارارو انجام بدم.
حالا که خدا کسی که شدیدا دوسش داشتم رو بهم نرسوند تا کی قراره با حسرتش بسوزم؟
زندگیم شده فقط شنیدن این جمله که لابد قسمت نبوده. لابد حکمتی بوده .لابد به صلاحت نیست .حتما بهترش قراره نصیبت بشه. اما تا کی قراره این جملاتو بشنوم ؟ چرا به آرزو هام نمیرسم؟ چرا فقط بن بست و حسرت نصیبم میشه؟
خدایا من نه میخوام امتحانم کنی . نه میخوام بعدا بهتر از اینارو بهم بدی .من دیگه بریدممممم . من فقط حاجت های خودمو میخواستم. بهتر از اینا هم بمونه واسه بنده های خوبت
چرا خدا مشکلاتی که هیچ راه حلی ندارن رو پیش روم میزاره؟ چراااا؟
خسته شدم از بس با مشکلات لاینحل روبرو شدم.
من بدبخت که پناهگاهی جز خدا و ائمه نداشتم چرا همشون تنهام گذاشتن و دلمو شکوندن؟ من صدای شکستن دلمو شنیدم. چند هفته س که روزم شده گریه شبم شده گریه .خوابم شده کابوس .
شماهایی هم که این پستو خوندین ازتون یه خواهش دارم . ازتون خواهش دارم از ته قلبتون دعا کنید امشب آخرین شب زندگیم باشه و دیگه زنده نمونم. خسته شدم. ممنونم از همتون