با شوهرم 6 ساله لا عشق و محبت و شوخی و مهربونی زندگی کردیم که همه خسرت خوشی مارو داشتن سر یه شماره که تو تاپیکای قبلیم گفتم طولانی به شوهرم حساس شدم و فهمیدم شماره زن همکارش بوده که شوهرش از واتساپ زنش استفاده کرده بود منم حساس شدم و با شوهرم دعوا کردم و گفتممیرم به مادرت میگم داری چیکار میکنی شوهرمم خلاصه سوءتفاهم ها از بین رفت و من با خانم همکارش دوست شدم و تو تلگرام یه ماه باهاش چت میکردم تو اون یه ماه هر کاری کردم شوهرم دلش ازم صاف نشد و من یه بار بی محلی کردن یه بار با محبت و التماس خواستم منو ببخشه اما نمیشد و من توی اون یه ماه همه حرفامو به اون زن میگفتم ریز به ریز زندگیمو دردل میکردم از مادرشوهر حسادت خواهرشوهرم نگو اون زنه هرچی من میگفتم به مادر شوهرم و خواهر شوهرم از موقع دعوا در ارتباط بوده و میگفته حرفای منو و اونا هم به گوش شوهرم میرسوندن و منو تو چشم شوهرم بد کردن واسه همین منو از خودش میروند و همیشه ناراحت بود ازم تو اون یه ماه که با اون زن در ارتباط بودم آخرین بار از بی محلی شوهرم از اینکه همش با مادرش حرف میزنه و با من نه و مثل یه غریبه رفتار میکنه باهام به اون زن گفتم که دیگه خسته شدم ام امشب دیگه نه خونرو تمیز میکنم و نه غذا میپزم تا شوهرم به خودش بیاد و تموم کنه این همه کینه رو چون من خیلی بهش التماس کردم و گریه و غرورمو در مقابلش خورد کردم خلاصه مادر شوهرم که به خاطر طلاقش مدتی با ما زتدگی میکنه اومد دید خونرو یه دعوای حسابی راه انداختو خلاصه حسابی بی حرمتی شد و قهر منو مادر شوهرم ولی من خونرو ترک نکردم که خوشبحال مادرشوهرم بشه و من قضیه اینکه شوهرم ماشین و زده به نامم و اینکه من اول شوهرمو نمیخواستم و میهواستم نامزدی و بهم بزنم و بهداون زنه گفته بودم و تو دعوا همرو به روم آورد فهمیدم اون زنه همرو گفته خلاصه خیلی دعوا شد و تموم شد و الان با شوهرم در حد معمول حرف میزنیم ولی شوهرم دیگه بهم محبت نمیکنه نه شوخی نه محبت نه عشق تازگیا میره با دوستاش وقت آزادشو بیرون و بهش میگم مگه من آدم نیستم بهت احتیاج دارم میگه همینه که هست منم خیلی از این بی توجهیش و سرخود بودنشو اینکه منو اصلا آدم حساب نمیکنه و فقط به مادرش محبت میکنه آتیش میگیرم دلم به مظلوم بودن خودم میسوزه شوهرمم خدایی اصلا کینه ای نبود و فوقالعاده مهربون بود ولی الان که سه ماهه ماشین گرفته و راحت به من میگه کارای من به تو ربطی نداره با دوستاش میره پی رفیق بازیاش منم شدم نوکر خونه خیلی داغونم نمیدونم چیکار کنم تروخدا به دادم برسید