2777
2789

با شوهرش دعوا کرد حرفای خیلی زشتی به‌ هم زدن ،بجای اینکه بره پزشک قانونی تو بغل شوهرش گریه میکرد😐😐

من آنقدر خواستمش ک نخواستنش را ندیدم..او آنقدر نخواست ک هیچ چیز از من را ندید..

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با شوهرش دعوا کرد حرفای خیلی زشتی به‌ هم زدن ،بجای اینکه بره پزشک قانونی تو بغل شوهرش گریه میکرد😐😐

خوب بعدش 

حامله بود یا نه 

به مادرش نگفت اخر سر 

گوجه ها رو اوردن اخرش

...
واقعا؟؟چیشد اخرش؟ من تا نصفع خوندم

برده بودش خونه مادرش رب گرفته بودن بعدم اورده بودش خونه تو بغل هم خیلی گریه کردن خانم میگف تو دوراهی موندم ....

دروغ نگو به کسی که بهت اعتماد میکنه.....اعتماد نکن به کسی که بهت دروغ میگه......
با شوهرش دعوا کرد حرفای خیلی زشتی به‌ هم زدن ،بجای اینکه بره پزشک قانونی تو بغل شوهرش گریه میکرد😐😐

نه اینطوری نشد،دعواشون شده بود بعد استارترو به زور گرفته بود بغلش شوهرش دو قطبیه 

استارترم چون ازدواج دومش بود بخاطر اینکه مامانش دق نکنه مجبوره با شرایط کنار بیاد

🌱یا مُنتَهَیَ اَلرَّجایا 💫 ای اوج امیدواری ها💫❤️خدایا کمک کن جرئتشو داشته باشم چیزی رو که میتونم تغییر بدم، عوض کنم و چیزی رو که نمیتونم تغییر بدم جرئتشو داشته باشم که بپذیرم.✨️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792