اهالی افتخار افرین نی نی سایت.
بیاید از شیطنت یا آبروریزی های خفن بچه هاتون بگید
روحمون تازه شه دور هم.
بچه بودم اشپزخونه رو اتیش زدم
الان روحت تازه شد؟
منم یه بار یه بمب درست کردم ترکید تمام مژه ها و ابروهام سوخت😆😆😆
به بابام گفتم پول بده نداشت با آجر زدم شیشه ماشینش شسکت 🤐🤐🤐🤐🤐
من هنوز بچه ندارم😂
یه بار مامانم داشت ب شوخی ب من میگفت که اگه مهمون اومد و زیاد نشست تو کفشش نمک بریز تا پاشه بره
بعد ابجیمم شنیده بود و باور کرده بود اونموقع ۹سالش بود
بعد یه بار عمه ی بابام اومد خونمون خیلی نشست
بعد ابجیم رفته بود تو کفش عمه بابام یه کیسه نمک ربخته بود
یه ابرو ریزی شد😂
من و داداشم ۶ سالمون بود تام جوری دیدیم اون قسمت گنج بعد گردن بند مامانمو رفتیم گذاشتیم زیر خاک ک مثلا بعد بریم برش داریم و بگیم گنج پیدا کردیم ولی اینکه مامانم چقد گریه کرد و نفرین نگم دیگ مام از ترسمون هیچی نگفتیم خلاصه گذشت شدیم ۱۴ ساله داداش بزرگم خواست زن بگیره براش بابام تو حیات خواست خونه بسازه اینا کندن و گردن بند مامانم پیدا شد😐 تامیخوردیم زدمون☹ دست بزن خیلی بدی داشت مامانم
بچه بودم با پسر همسایمون دعوام شد هلش دادم رف تو شیشه شاهرگش برید😑
پسرعمم بچه بود یبار جیششو ریخ تو لیوان ریخت روصورت دخترعمم🤣
خودمم برقکار امده بود خونمون دیدم سیم ها رو چسب میزد و.....
بعد از رفتنش جو گیر شدم . سیم تلویزیون رو از پریز در اوردم قیچی کردم و دو سرشو باهم چسب برق زدم و زدم به کلید
صدای خیلی بدی امد و فیوزا پریدن
خونه ظلمات شد فکر یادم میاد فرار کردم تو کوچه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
