با هزار مکافات دعوت به مصاحبه شدم واسه پرستاری ارتش.مامانم میگه کرونا هست نمیریم تهران...اشک تو چشمام جمعه...امروز فهمیدم پسری که دوسش دارم یکی دیگه رو دوست داشته...دارم میمیرم...همه چیمو باختم...هم درسمو...هم دلمو...خدایا خودمو ببر پیش خودت...دیگه این زندگی رو نمیخوام...اگه سهمم نبود چرا مصلحتت این طور خواست...خدایا گریمو میبینی؟؟ببر راحتم کن😭😭
مگه گیلان تا تهران چندساعت راهه؟توروخدا اینقدرضعیف نباش دختر ای هم سنه تو دارن یه خانواده را اداره میکنن احتیاجی به مادرت نداری خودت صبح زود برو تا شب نشده خونه ای توروخدا این موقعیتا از دست نده ممکنه دیگه پیش نیاد بعدها خیلی حسرت میخوری با عمو یا داییت برو،اصلا یه آژانس بانوان بگیر رفت و برگشت اگه هزینشا نداری ازیکی قرض کن یه تیکه طلا(پلاکی،انگشتری... )چیزی بفروش کرایه بده برو فقط بروووووووو،توروخدا ازدست نده حیفه فقط بروووووووو
ببین عزیزم من35سالمه اینقدر دارم حسرت میکشم برا روزایی که میتونستم موقعیت الان شمارا داشته باشم ولی خب دیگه حسرت خوردن فایده نداره این موقعیتی که الان شما داری آرزوی خییییییییلیا هستش شانس یک بار در خونه آدم را میزنه پرستاری اونم تو بیمارستان ارتش از عالیم عالی تره ممکنه سال دیگه این موقعیت برات پیش نیاد آدم عاقل اونیکه اینجور موقعیت هارا شکارکنه هم درآمدش خوبه هم پرستیژش بسیییییار بالاس.الان دیگه دوره ای نیست که یک خانم عاقل و بالغ مثل شما از تهران رفتن تنهایی واهمه داشته باشه خودت تنهایی برو اونجا اینقدر خوابگاه دخترانه هست بگرد آدرس پیدا کن یه چندروزی برو تو خوابگاه از لحاظ امنیتی اوکین .ویا با گریه با التماس مادرت را راضی کن باهات بیاد نهایتش تهدید کن به خودکشی (البته دور ازجونت حتی یک لحظه هم بهش فکر نکن شرمنده که اینجوری میگم فقط اگر مجبور شدی به این شرایط درحد تهدید باشه نه بیشتر چون واقعا حیفه این موقعیتا از دست بدی) اگر مادرت راضی نشد دیگه خودت برو دیگه نمیدونم چطوری راهنماییت کنم...... من حسرت اون سالهارا میخورم خاک تو سر من الان شدم یه زن خانه دار افسرده بیکار بی پول که هر روز باخانواده شوهر و خود شوهر بحث و دعواداریم اگه شاغل بودم حتماطلاق میگرفتم.....برو دختر خوب آیندت را بساز حیفه به خدا