یچیز میگم قشنگ بخونش...
خاله من کل تهران و گشت بچش پسر بشه...خودشو میکشت...تو رومون میگفت که بچه من پسر نشه من میمیرم همه پسرن دارن...من نداشته باشم.بعد که فهمید پسره سر ی سری بحثا گفت که من پسررررر دارم شماها ندارید(به مامانمو خالم)۴۰سالتونه پسر ندارید...
خلاصه کاری ندارم..بچش دنیا اومد یک و پونصد...پوست افتضاح..مدفوعشو خورده بود..ی کلیه ش از اونیکی کوچیک تر بود..
ی بیضه ش از اونیکی کوچیک تر توش اب جمع شده نیاز به عمل...شیر نخورد اصن..نه شیرمادر نه شیر خشک..با برنج کته سیر میشد..
تا اینکه الان مبتلا به اتیسمه...
افتضاححححححههههه...
الان همه میگن خدا فقط به ادم بچه سالم بده چه دختر چه پسر